عنوان کتاب: آموزش کوچینگ
نویسنده: مرتضی محدث
کتاب آموزش کوچینگ نوشته آقای مرتضی محدث، کتابی علمی و آموزشی در مورد فرآیند کوچینگ و روش های آموزش کوچینگ را در زبان ساده به مخاطبین عنوان می کند.
منظور نویسنده از کوچینگ ، کوچ یا مربی فردی است که دوست دارد با افراد گوناگون که در سطحهای مختلفی از زندگی مانند بخش خصوصی، شخصی، شغل و حرفه و یا کسب و کار هستند ارتباط مؤثری برقرار نماید تا او را در رسیدن و دستیابی به اهداف خود راهنمایی نماید.
بنابراین کوچ باید شخصی با تجربه و دارای صلاحیتهای لازم برای مربیگری باشد. با تکنیکها و سبکهای مناسب برای رشد و پیشرفت آشنایی داشته باشد. تا بتواند راهنمایی درستی را انجام دهد. این کتاب برا علاقمندانی که می خواهند کوچ مناسبی برای افراد در سطوح مختلف باشند و یا اشخاصی که میخواهند فرایند کوچینگ را آموزش ببینند، توصیه می شود.
قسمتی از کتاب را با هم می خوانیم
در دنیای ناپایدار، رقابتی و غیر قابل پیشبینی امروزه، داشتن یک برنامهریزی منظم و دقیق برای روبرویی با مشکلات و چالشهای پیش آمده میتواند بهترین شیوه برای توسعه مهارتهای فردی و مدیران مشاغل باشد.
شاید شما هم شنیده باشید که برای هدایت و دستیابی به اهداف یک کسب و کار استفاده از کوچینگ یا مربی مانند یک تیم ورزشی میتواند تا چه اندازه مؤثر واقع شود. اما اجرای فرایند کوچینگ تنها مختص حرفه ورزش نمیشود بلکه تمامی کسب و کارها چه کوچک و چه بزرگ را شامل میشود.
ﺗﺎرﯾﺨﭽﻪ
در دهه 70 میلادی، تیموتی گالوی نویسنده آمریکایی مجموعه ای از کتاب ها را به نام سری درونی (Inner Series) منتشر کرد. در این کتاب ها گالوی مجموعه ای از ایده های جدید در مورد کوچینگ (مربیگری) و دستیابی به موفقیت همه جانبه در ورزش هایی مثل اسکی، تنیس و دیگر حرفه ها مانند موسیقی را مطرح کرد که به قدرت درونی و نظم و انضباط فردی نیاز داشت.
مدل گالوی آنقدر محبوبیت پیدا کرد که بسیاری از غیر ورزشکاران هم در زندگی شخصی و حرفه ای خود آن را پیاده سازی کردند. سالها بعد متفکران زیادی مانند ورنر ارهارد و توماس لئونارد (هردو آمرکایی) به گسترش ایده های گالوی در زندگی و کسب و کار پرداختند. با آن حال این “جان ویتمور” بود که تا حد زیادی از آموزه های تیموتی گالوی در بیزینس کوچینگ استفاده کرد.
کوچینگ چیست؟
به زبان ساده میتوان گفت کوچینگ فرآیندی است که عملکرد و کارآیی فرد را بهبود میبخشد و بیشتر بر روی حال تمرکز دارد تا این که بخواهد به گذشته یا آینده دور بپردازد. برای آنکه کوچینگ را بهتر بشناسیم و با کارکردهای آن در زمینه مورد بحث آشنا شویم، قصد داریم در این بخش علاوه بر پیشینه و جزئیات آن، درباره روشهای دیگر آموزشی صحبت کنیم و به تفاوتهای آنها بپردازیم.
فرایند کوچینگ، یک فرایند خلاق و انعطافپذیر است. تحریک شدن تفکر فرد مراجعهکننده و ایجاد یک بینش و ایده جدید در ذهن فرد را در پی خواهد داشت.
کوچینگ از یک پروتکل و قاعده مشخصی استفاده میکند اما در جلسات باید مطابق با اتفاقات پیش آمده و در جهت دستیابی به اهداف حرکت داشته باشیم. چنانچه نگرش جدید و ایده پردازی در فرد ایجاد نشود در اصطلاح یادگیری صورت نگرفته و عملاً ما هیچ کوچینگی را تجربه نکردهایم.
برای پاسخ به سؤال کوچینگ چیست بیشتر به نقش کوچ به عنوان یک تسهیلگر آموزشی میپردازیم. تفاوت بسیاری هست بین درس دادن به یک نفر و کمک کردن به او برای یادگیری!
در کوچینگ، کوچ یا مربی فردی است که دوست دارد با افراد گوناگون که در سطحهای مختلفی از زندگی مانند بخش خصوصی، شخصی، شغل و حرفه و یا کسب و کار هستند ارتباط مؤثری برقرار نماید تا او را در رسیدن و دستیابی به اهداف خود راهنمایی نماید. بنابراین کوچ باید شخصی با تجربه و دارای صلاحیتهای لازم برای مربیگری باشد. با تکنیکها و سبکهای مناسب برای رشد و پیشرفت آشنایی داشته باشد.
فرایند کوچینگ فاصله بین آنچه فرد فکر میکند هست و آنچه میتواند باشد را کاهش میدهد در حالت کلی هنر تسهیل کردن راه برای رسیدن به هدف است. کوچینگ مجموعه مهارتهایی است که استعدادها و پتانسیلهای فرد را شکوفا میکند تا فرد بتواند در زندگی شخصی و حرفهای خود کارآیی و عملکرد بهتری داشته باشد.
کوچینگ به فرد فرصت میدهد تا برای خود اهدافی مشخص کند و در راستای محقق شدن این اهداف گام برداشته و اقداماتی صورت دهد. کوچ راه را برای رسیدن به این اهداف و موفقیت فرد هموار میکند، به او انگیزه میدهد تا تعهد و مسئولیتپذیری بیشتری از خود نشان دهد.
کوچینگ آمیزهای از چالش و حمایت است. کوچینگ نه یک روش درمانی است، نه آموزش، نه مشاوره و نه منتورینگ. در واقع کوچینگ یک رابطه مشارکتی بین کوچ و فرد مراجعهکننده است که با طرح مسألهای از جانب فرد شروع میشود. در ادامه کوچ یا مربی حرفهای با طرح سؤالات و جمعآوری اطلاعات از پاسخها، فرایندی را برنامهریزی میکند تا او را به هدف خود برساند.
توسعه فردی و سازمانی با همکاری افراد، افزایش اعتماد به نفس، خودباوری، خودشناسی و افزایش سطح درک و آگاهی از مهمترین دستاوردهای کوچینگ به شمار میروند.
تعریف کوچینگ از نگاه ICF چیست؟
کوچینگ یا تسهیلگری، همکاری بین کوچ و مراجع در قالب یک فرآیند فکری و خلاقانه است که در طی آن مراجع پتانسیلهای شخصی و حرفهای خود را به حداکثر خود میرساند.
یک کوچ حرفهای در سایه صداقت، رازداری و عدم قضاوت دیگران با باور کردن فرد مراجعهکننده، ایدهها و نظرات درونی شخص را در معرض دید قرار میدهد. علاوه بر این داشتن صلاحیتهای فدراسیون بینالمللی کوچینگ (ICF) در رتبه یک کوچ تأثیرگذار خواهد بود. در واقع یک کوچ با تجربه و ماهر میداند چه موقع از مهارتهای خود استفاده کند تا بیشترین اثرگذاری را داشته باشد.
گاهی اوقات لازم است تا مراجعهکننده را در معرض نور و روشنایی قرار دهید تا تواناییها و استعدادهایش آشکار شود و با استفاده از آنها بتوان بهترین راه حل را انتخاب کرد.
ریشه و معنی کوچینگ از کجا آمده؟
به منظور دستیابی به ریشه کلمه کوچینگ میتوان تاریخچه پیدایش آن را بررسی نمود. در اوایل دهه 1990، افراد با آشنایی با فرایند کوچینگ توانستند راههای افزایش و بهبود عملکرد خود را به دست آورند. کوچینگ پیدایش یک رابطه بر اساس مکالمات هدفمند است.
اینطور به نظر میآید کلمه کوچ درواقع از روستایی به نام کاکس KOCS آغاز میشود که در شمال غربی مجارستان قرار دارد؛ این روستا در حدود قرن پانزدهم میلادی به علت نوآوریی که در زمان خود داشت، مشهور شده است.
امرار معاش روستاییان کاکس از طریق حمل کالا به وسیله چرخهای دست ساز بین وین و بوداپست بوسیله چرخهایی ساخت دست خود بود، تا اینکه فرد یا افرادی که نام آنها در تاریخ ثبت نشده است، کالسکهای را طراحی و ساختند که نسبت به سایر چرخهای حمل و نقلی و کالسکههای آن زمان بزرگتر و راحتتر بودند که بعدها این کالسکه ها با نام کالسکه های کاکس شناخته و استفاده میشدند.
در قرن شانزدهم میلادی کالسکه جزو وسایل نقلیه های مرسوم بود و در سراسر اروپا مورد استفاده قرار میگرفت. این واژه بعدها به کُوچ COACH در زبان انگلیسی تغییر شکل داد و در نهایت کوچ به کالسکهای اطلاق میشد که مسافری را بطور خصوصی با پرداخت مبلغی، از مبدأیی مشخص به مقصدی مشخص انتقال میداد.
در دهه 1830 در دانشگاه آکسفورد از کلمه کوچ برای حمایت و پشتیبانی معلمی از فعالیتهای دانشجوی خود اشاره شده است. این به این معنی است که معلم مانند یک کالسکه دانشآموز خود را از سمت نقطهای که نمیداند برای دستیابی به هدف خود چه کاری باید انجام دهد به نقطه مشخص قبولی در امتحانات میرساند و او را در رسیدن به هدف کمک میکند.