عنوان کتاب: احکام و آثار قرض در فقه اسلام
نویسنده: محمد حسین موسی خانی
این پژوهش به روش تحلیلی و توصیفی به بررسی احکام و آثار قرض در فقه اسلام می پردازد و نوشته های آقای محمد حسین موسی خانی بیانگر مقدار زیادی نکته، در این زمینه می باشد.
چکیده ای از کتاب:
اولویت قرض برای ازدواج و حج
گفتیم که تا آنجا که ممکن است انسان نباید خود را مقروض کند؛ اما در دو مورد است که به دلیل اهمیت آن، مقروض شدن پسندیده و ستوده است و خداوند تضمین کرده است که در این دومورد قرض فرد مقروض را پرداخت خواهد کرد. این دو مورد، ازدواج و زیارت بیت الله الحرام است و در این باره روایاتی آمده که شایان ذکر است. از جمله این که فردی از امام صادق (عليه السلام) پرسيد:
آیا انسان می تواند قرض بگیرد و به حج رود؟ آن حضرت فرمود: آری. سپس پرسیده شد که آیا می تواند برای ازدواج فرض کرد؟ آن حضرت فرمود: آری. شخص محتاج به ازدواج می تواند قرض کند و منتظر عنایت خداوند باشد که روزی خداوند در صبحگاه و شامگاه برای این موضوع می رسد.
اهمیت این دو موضوع بر کسی پوشیده نیست. ازدواج، موجب جلو گیری از فساد اجتماعی و اخلاقی است و حج، موجب شو کت اسلام و مسلمین است و مؤمنین باید به این دو امر توجه لازم کنند و افرادی را که برای دریافت قرض، مخصوصاً در این دو مورد، پیش آنها آمده اند، از خود دور نکنند و صندوقهای قرض الحسنه نیز باید این دو موضوع را در اولویت قرار دهند.
تشویق ثروتمندان
قرض مساوی با عدم النفع است؛ یعنی در قرض نباید سودی در نظر باشد و روایات «کتاب الدین» به این موضوع دلالت دارد، برای نمونه در وسایل الشیعه، روایاتی به این مضمون آمده است. اگر در در روایت آمده که بهترین قرض آن است که منفعت حلال داشته باشد، آن در صورتی است که از پیش، شرط فائده نشده باشد و مقروض با رضا و رغبت خود آن را بپردازد و این خود، دارای فلسفه ای است که یکی از آنها تشویق و ترغیب مالداران برای این کار پسندیده است.
مهلت دادن به مقروض تنگدست
گفتیم که افرادی باید خود را مقروض نمایند که قدرت پرداخت به موقع آن را داشته باشند، با این وصف اگر مقروض یا بدهکار تنگدست بود و یا در هنگامی توانایی نداشت، باید طلبکار به او مهلت دهد و به او فشار نیاورد. امام صادق (عليه السلام) از رسول خدا نقل می کند که آن حضرت فرموده است:«مسلمان نباید مسلمان دیگر را به سختی بیندازد.
همچنین آن حضرت فرموده است: کسی که تنگدستی را مهلت بدهد، خداوند روز قیامت بر سر او سایه می افکند، آن روزی که سایه ای جز سایه خداوند نیست. و در روایت دیگری فرموده است: همان طور که شخص بدهکار نباید طلبکار را معطل کند بلکه باید سر وقت طلب او را بدهد، همان طور شخص طلبکار خوب است که بدهکار تنگدست را مهلت بدهد.
از امام محمد باقر (عليه السلام) روایت شده است: خداوند در روز قیامت عده ای را زیر سایه عرش قرار می دهد که صورتهایشان از نور است و بال و پرهایشان از نور و بر کرسی هایی از نور می نشینند. در آن حال منادی صدا می زند که اینها قومی هستند که آسان گرفتند بر مؤمنین و شخص تنگدست را مهلت دادند تا متمگن شود و آنگاه پول خود را وصول کردند.
تأمین نیازمندان
از دیگر فلسفه های قرض، تأمین نیازمندان است که در روایات هم به آن تصریح شده است و در اصطلاح به آن «قرض مصرفی» می گویند؛ یعنی شخص حاجتمند این قرض را در امور جاری روزمره استفاده می کند و قبلا هم اشاره ای به این موضوع نمودیم و گفتیم قرض تولیدی و تجاری مباح است و می توان آن را از طریق شرکت و مضار به انجام داد، نه از طریق قرض.
تحقق آرمان پیامبران
قرض در قرآن در ردیف نماز، زکات و جهاد قرار گرفته است. همچنان که هدف انبیاء هدایت مردم به سوی جهان ابدی است قرض هم هدایت مالداران به سوی اجر و ثوابی است که موجب حیات جاویدان انسان در عالم آخرت است. و انبیاء هم برای راهنمایی بشر به این هدف آمده اند.
صیغه ی قرض
عقد قرض دارای یک ایجاب است آنجا که قرض دهنده بگوید «اقرضتک» یعنی به تو قرض دادم یا هر لفظ دیگری که این معنا را برساند مثل: تصرف کن در این و بر ذمه ی تو باشد رد کردن عوضش یا از این انتفاع بیر و رد عوض آن بر تو باشد. و شامل قبولی هم می شود و آن هر لفظی است که دلالت بر رضایت به ایجاب کند.
طبق نظر شهید اول، اقرب این است که به جای گفتن «قبلت، می توان به قبض اكتفا کرد. این بدین معناست که به محض اینکه مقترض مال را از قرض دهنده گرفت، عقد تحقق پیدا می کند و دیگر نیاز به قبول لفظی نیست، زیرا مال قرض و برگشت آن به اجازه ی تصرف در مال است و این معنا با قبض فعلی نیز حاصل می شود.
اما به عقیده ی شهید ثانی، این کلام نیکوست اما در قرض دو امر باید تحقق یابد الف – اباحه تصرف در مال. ب- حصول ملک برای قرض گیرنده.قبض فعلی تنها بر اباحه ی تصرف دلالت دارد و اما اینکه ملک مترتب بر قرض صحیح را نیز افاده می کند، دلیل بر آن قائم نمی باشد و دو برهانی که ذکر شده برای افادهی آن کافی نبوده و از آن قاصر است.تنها عربی بودن صیغه ی عقد معتبر نیست بلکه با هر لغتی که معنی را برساند واقع می شود حتی با دادن عین و گرفتن آن به این عنوان بسنده می شود.