عنوان کتاب: جهان سوم بفرمایید!!! (طنز منتقدانه)
نویسنده: عادل علاف صالحی
معرفی کتاب
کتاب جهان سوم بفرمایید!!! به قلم عادل علاف صالحی که با نگاهی ویژه و طنز به جهان سوم نوشته شده، سعی می کند دیدی متفاوت از جهان سوم و تعریف های مرسوم آن ارائه دهد.
نگاه نویسنده نه سیاه و بدبینانه بلکه منتقدانه است. منتقدی که از سر دلسوزی سعی در فهماندن آنچه در حال وقوع است دارد. (طنز منتقدانه)
تلاش نویسنده در کتاب پیش رو فهماندن درست نپنداشتن اشتباهات رایج به مخاطب است؛ اگرچه به قول نویسنده. قصد سیاه بینی و بدبینی نبوده اما به ناچارمسائلی که به طنز به آنها نقب می زند
این را به مخاطبش خاطرنشان می کند که اگرچه متن پیش رو طنزآمیز بازیهای کلامی. و کنایه ای دارد اما اگر به آن جدی نگاه کنید صفحه ای روشن در مقابل خود نمی بینید.
تصور صحیح بودن یا غلط بودن را به عهده خود مخاطب می گذارد و آنچه اهمیت دارد نگاهی طنز به مسائلی است
که قطعاً درخور تفکر و تامل هستند مسائلی که اگر با لبخند از آنها بگذریم رفته رفته دیگر خوشایند نیستند هرچند هم اکنون نیز اینگونه نیست.
درباره کتاب
کتاب جهان سوم بفرمایید!!! نگاهی طنز به تعاریف مرسوم اما غلط در جهان سوم دارد، در این کتاب نویسنده با آوردن الفاظ و کلمات و نیز افکاری که افراد در جوامع جهان سوم در زیر آن پنهان شده و خود را از به عهده گرفتن مسئولیت اشتباهات و خرابی ها رها می سازند.
سعی می کند تا خواننده آگاه که خواهان تغییر است را در زیرمتن اثر خود سوق دهد به بیرون کشیدنش از زیر یوغ این چرمین دروغین.
در این کتاب سعی شده تا با نگاهی طنزآمیز اشتباهات رایج در این جهان سوم به خواننده گوشزد شود تا اگر خواننده خواهان تغییر باشد صدای نویسنده را که او را ترغیب به فکر کردن می کند بشنود.
این کتاب برای چه کسانی مفید است
تمامی افراد حاضر در جهان سوم (طنز منتقدانه)
بخشی از کتاب
در جهان سوم روی قول همه می توان حساب کرد حتی گربه ای که ته کوچه مشغول گشت زنی است. خاصه که این قول در مورد پول باشد.
در جهان سوم هر وقت مطلبی را با کسی حتی غریبه در میان گذاشتی و او گفت “روی من حساب کن”. می توانی واقعاً روی حرفش حساب کنی و هر وقت خواستی
از او کمک بخواهی فقط بعضی وقتها که تعدادشان کم هم نیست. برای طرف مشکل پیش می آید و نمی تواند کمکی بکند.
بقیه اوقات میتوانی رویش واقعاً حساب کنی؛ او خم می شود و شما ماشین حسابی بر پشتش قرار داده و شروع می کنی.
در جهان سوم کسی نیاز به خواندن ندارد چون احساس استفاده از تجربه دیگران به آدم دست میدهد که یکی از بدترین احساسهاست.
آدمی که خودش سرشار از هوش است نیازی به مطالعه ندارد.
بهترین راه اینست که یکی بخواند و برای همه مردم تعریف کند چی شد یا چی نشد. اینطوری هم در زمان ملت صرفه جویی می شود
که معمولاً صرف کارهای خیلی مهمتر می کنند و هم آن یک نفر دانشمند می شود. و باز مردم یک نفر را دارند که تند و تند سرزنشش کنند.