عنوان کتاب: دائره المعارف تعریف واژه و اصطلاح فلسفه و منطق از دیدگاه فلاسفه و اندیشمندان
نویسنده: مسعود رضا یوحنائی
فلسفه يك كلمه اصطلاحى است و معانى اصطلاحى متعدد و گوناگونى يافته است. گروههاى مختلف فلاسفه هر كدام تعريف خاصى از «فلسفه» كردهاند ولى اين اختلاف تعريف و تعبير مربوط به يك حقيقت نيست، هر گروهى اين لفظ را در معنى خاص به كار بردهاند و همان معنى خاصِّ منظور خويشتن را تعريف كردهاند.
دیوید پپینو:
شاید فکر کنید که خوب دانشمندان هم همین کار را میکنند، اما نوع خاصی از مسائل وجود دارد که جمعآوری شواهد تجربی بیشتر از دشواریشان نمیکاهد. اینگونه مسائل نیازمند واکاوی پیشفرضهاست: باید مشخص شود که اندیشهی ما را تصوراتی پیش میراند که ما اصلا متوجهشان نیستیم و حتی نمیدانیم چنین تصوراتی داریم. و این همان فلسفه است.
جان کاوپر پویز:
- بیشتر تعاریف نسبتاً بحث برانگیز است، به ویژه اگر هدف آنها اصلاً جالب یا عمیق باشد. این تا حدودی به این دلیل است که آنچه در فلسفه خوانده می شود، در طول تاریخ به شدت تغییر کرده است و بسیاری از سؤالاتی که در ابتدا بخشی از آن بوده اند، خود را از آن جدا کرده اند. کوتاهترین تعریف، و کاملاً خوب، این است .
- این ویژگی درجه دوم سوژه را به عنوان تفکر منعکس کننده در مورد انواع خاص تفکر – شکل گیری اعتقادات، ادعای دانش – درباره جهان یا بخشهای بزرگی از آن به وجود می آورد.
- یک تعریف جامع تر، اما هنوز هم غیرقابل کنترل، این است که فلسفه یک تفکر منطقی انتقادی است، از نوع کمابیش سیستماتیک در مورد ماهیت کلی جهان (متافیزیک یا نظریه وجود)، توجیه عقیده (معرفت شناسی یا نظریه دانش) و رفتار زندگی (اخلاق یا نظریه ارزش). هر یک از این سه عنصر …
توماس پاگ:
بنابراین، در دائره المعارف پرسش این خواهد بود که حکمت چیست؟ تصور میکنم حکمت فهم آن است که در این جهان واقعا چه چیزهایی اهمیت دارد. به کسانی که میگویند کاری که من انجام میدهم واقعا فلسفه نیست، به همین صورت پاسخ میدهم. به عقیدهی من چیزی که واقعا اهمیت دارد بیعدالتی عظیمی است که در حق فقرا و بیچارگان در این جهان روا داشته میشود.
به تازگی از سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) شنیدیم که برای نخستینبار در طور تاریخ بشریت، بیش از یک میلیارد انسان از سوء تغذیه مزمن رنج میبرند. نیمهی فقیرتر انسانها سه درصد از درآمد جهانی را به خود اختصاص میدهند: و نیمهی ثروتمندتر 97 درصد را. اگر نیمهی فقر چهار درصد درآمد اختیار داشت، گرفتار این فقر فلاکت شدید نبود. و کاری که فیلسوف میتواند بکند این است که بگوید: این مسلهای است که واقعا اهمیت دارد.