عنوان کتاب: درآمدی بر فلسفه و تئاتر (تام استرن)
نویسنده: تام استرن
مترجم: غلامرضا خلعتبری
فلسفه و تئاتر همزمان با یکدیگر در قرن 6 قبل از میلاد در یونان باستان ظهور کردند. هر دو واژه یونانی هستند: فلسفه “Philosophy” به معنای دوستدار دانایی[1] و تئاتر “theatre” به معنای مکانی برای دیدن[2]. نخستین فیلسوف «تالس[3]» در حدود سال 546 قبل از میلاد درگذشت. کمی بیش از یک دهه بعد، «تسپیس[4]»، نخستین نمایشنامه نویس، اولین جایزه خود را کسب میکند، گفته میشود که او مبدع بازیگری (آنگونه که اکنون میفهمیم) بوده است. به مانند بسیاری از دوقلوهای در حال توسعه، فلسفه و تئاتر نیز رابطه پیچیدهای داشتهاند.
معرفی کتاب:
فهرست مطالب
عناوین صفحه
پیشگفتار 15
برای مطالعه بیشتر: کلیات… 22
یادداشتها: 24
فصل اول تئاتر چیست؟. 25
عناصر معمول.. 26
تعاریف…. 32
تئاتر و دیگر صور هنری.. 37
متن نمایشی و اجرای تئاتری.. 47
نتیجهگیری.. 56
برای مطالعه کلی بیشتر. 57
یادداشتها 57
بخــش یکــم: از جهان به صحنه
فصل دوم محاکات: تقلیدگری و خیالپردازی.. 67
معانی محاکات… 69
محاکات به مثابه تقلید. 74
محاکات و تخیل.. 96
ارتباط مابین تقلید و تخیل.. 106
نتیجهگیری.. 111
برای مطالعه بیشتر. 112
یادداشتها 113
فصل سوم حقیقت و توهم. Palmer123
محتوا و فرم.. 125
حقیقت و محتوا 127
توهم.. 142
نیچه: توهم به مثابه حقیقت؟. 165
نتیجهگیری.. 172
برای مطالعه بیشتر. 172
یادداشتها 173
فصل چهارم تاریخ در ساخت: تئاتر و گذشته. 187
نمایش تاریخی چیست؟. 191
نمایشهای تاریخی به مثابه تاریخ.. 201
علیه نمایشهای تاریخی به مثابه تاریخ.. 211
نتیجهگیری.. 228
برای مطالعه بیشتر. 229
یادداشتها 229
بخش دوم از صحنه به جهان
فصل پنجم مکتب اخلاق.. 241
لذت و سرگرمی… 244
مکتب اخلاقی… 250
اصول اخلاقی بازیگر. 267
نتیجهگیری.. 285
برای مطالعه کلی بیشتر. 286
یادداشتها 287
فصل ششم احساسات و هیجانات.. 301
پاسخ احساسی و هیجانی به تخیلات… 305
انکار 3: دلنگرانی برای ناموجود. 317
لذت تراژیک یا «پارادوکس تراژدی». 321
کاتارسیس…. 341
نتیجهگیری.. 353
برای مطالعات بیشتر : احساسات… 354
یادداشتها 355
فصل هفتم کنش جمعی: تئاتر و سیاست.. 367
تئاتر سیاسی برشت… 401
نتیجهگیری.. 423
برای مطالعهی بیشتر: کنش جمعی… 424
یادداشتها 425
کتابنامه.435
برای کسانی که تمایل دارند از ابتدا شروع کنند، خواندن «ابرها»ی «آریستوفان» را در کنار خواندن «عذرخواهی» و «ضیافت» افلاطون پیشنهاد میشود که میتواند تجربهای ارزنده باشد. در مورد متون مقدماتی مدرن: «کارلسون»[1] (1993) یک بررسی جامع و کاملاً دقیقی در مورد نظریههای تئاتر در تمامی اشکال مختلف موجود از زمان ارسطو تا قرن حاضر است – که از نظر حجم، بسیار گستردهتر است. «براون»[2] (1995)، «ویلیامز»[3] (2006) و «براکت» و «هایدی»[4] (2010) درآمدهای بسیار مفیدی در زمینه تاریخ تئاتر، برای مطالعه بیشتر هستند؛
«بالم»[5] (2008) برای خوانندگان ناآشنا مطالعاتی در زمینه تئاتر معرفی میکند، در حالی که «بیال»[6] (2004) همین معرفی را در زمینه اجرا انجام میدهد. از «باریش»[7] (1981) یک مطالعه مهم و در دسترس از تئاترهای زیرزمینی برجامانده است که با ا«فلاطون» و از جمله «روسو» و «نیچه» آغاز میشود. برای شرح مختصر و چشمگیر رویکردهای مختلفی که فلاسفه معاصر و محققان تئاتر یا عملکرد به آن دست یافتهاند، به «سالتز»[8] (b 2001) مراجعه شود.
[1] . Carlson
[2] . Brown
[3] . Williams
[4] . Brockett & Hildy
[5] . Balme
[6] . Bial
[7] . Barish
[8] . Saltz
رساله «جمهور» به تعبیری حاوی مشهورترین دیدگاههای افلاطون درباره تئاتر است، گفتگوی مابین سقراط و تعدادی از جوانان آتنی، شامل گلاوک وآدیمانتئوس (برادران افلاطون). افلاطون در این رساله نیز مثل همیشه، به گونهای مستقیم در گفتگوهایش سخن نمیگوید، بلکه ایده های خودش را بیشتر از طریق کاراکتر سقراط شرح میدهد، سقراطی که نه تنها نمیشود آن را از افلاطون بلکه از دیدگاههای خود افلاطون هم متمایز نمود.
تقلید به مثابه واقعیت نمایی صرف
دومین چالش برای افلاطون در حقیقت تعیین دقیقتر منظورش از کاربرد تقلید- محاکات در تئاتر بوده است. در حالی که، تصور تقلید- محاکات در عمل در توصیف افلاطون از نمایشنامه نویسان ساده انگارانه به نظر میرسد، اما ارزش بررسی دقیق را دارد. آنگونه که پیشتر شاهد بودهایم، بهترین تقلیدها آنهایی هستند که بیشترین قرابت ظاهری را با منشاء خود دارند به گونه ای که میتوانند آدمهای ساده زودباور را به این فکر بیندازند که چیزی واقعی است.
تعریف شاخص ارسطو از تراژدی در بطن خودش تقلید را در بر میگیرد:
تراژدی تقلیدی است از کار وکرداری شگرف و تمام دارای درازی و اندازهای معین، به وسیله کلامی به انواع زینتها آراسته و آن زینتها نیز هر یک به حسب اختلاف اجزا مختلف و این تقلید به وسیله کردار اشخاص تمام میگردد، نه این که به واسطه نقل و روایت انجام پذیرد و شفقت و هراس را برانگیزد تا سبب نزدیکی نفس انسان از این عواطف و انفعالات گردد.
بنتلی تدریس در کلاسی دربارهی برشت را اینگونه وصف میکند:
پیش از آنکه حتی وارد بحث شویم، فراگیران با من از عباراتی تکنیکی سخن میگفتند که از هواداران قدیمی برشت یا مقالات خود استاد ]برشت[ آموخته بودند ]…[ برایشان حکایتی تعریف کردم که فکر میکردم شهرت زیادی دارد، هرچند آنها نشنیده بودند. در اوایل دههی بیست، نمایشنامههای برشت توجه زیادی جلب نمیکردند. یکی از دوستانش به او گفت: «چیزی که نیاز داری یک نظریه است. تا کارهایت را مهم سازد.» بنابراین برشت به خانه رفت و یک نظریه برای خود پیدا کرد که امروز، در مقایسه با نمایشنامههای او، برای افراد بیشتری شناختهشده است.