عنوان کتاب: رهیافتی بر مدیریت استراتژیک در حوزه بازرگانی بین الملل
نویسنده: مهدی شعبان شهریاری
ویراستار: سید فخرالدین طاهرزاده موسویان
کتاب رهیافتی بر مدیریت استراتژیک در حوزه بازرگانی بین الملل نوشته مهدی شعبان شهریاری می باشد. مدیریت استراتژیک زمینه ها و راهکارهای مناسبی را برای مدیران حوزه های مختلف فراهم میکند تا با تکیه بر ذهنی پویا، آیندهنگر، جامع نگر و اقتضایی بسیاری از مسائل و مشکلات موجود در حوزه کسب و کار خود در بازارهای رقابتی امروزی، چه در سطح بازارهای داخلی و چه در سطح بینالملل و بازرگانی بینالملل را حل نمایند.
از مزایای مدیریت استرتژیک این است که مدیران با استفاده از روشهای منظمتر، معقولتر و منطقیتر راهها و استراتژیهای بهتری را برای بقای سازمانها در محیطهای پرشتاب کنونی تدوین نمایند و در حقیقت ابزاری است مهم برای مدیریت کسبوکار و بهبود توانایی رقابت سازمان و شکاف بین منابع موجود شرکت و الزامات موردنیاز آینده آن را پر می کند.
و با ارائه دسترسی سازمانها به منابع بیرونی ایجاد همافزایی و ترویج یادگیری و تغییر سریع، رقابت جویی سازمانها را افزایش میدهد، چراکه در محیط رقابتی امروز کمتر سازمانی قادرست که به صورت انفرادی و تنها با توجه به منابعی که در دست دارد به اهداف خود دست یابد.
معرفی کتاب:
صلاحیت های اصلی را توسعه می دهند، استفاده میشود. هیت و همکاران، کارپنتر و ساندرز و رابینز و کولتر، فرآیند مدیریت استراتژیک را شامل یک مجموعه کامل از تعهدات، تصمیمات و اقدامات مورد نیاز برای یک سازمان برای رسیدن به رقابت استراتژیک و کسب بازده بالاتر از متوسط می دانند.
معمولا ورودیهای استراتژیک از تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی مشتق شده اند، و برای شکلگیری و اجرای استراتژی موثر لازم هستند. تعریف دیگری از مدیریت استراتژیک همان تعریف، هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه که سازمان را قادر می سازد به هدف های بلندمدت یابد «دیوید» است.
-کار اصلی مدیریت استراتژیک این است که از زاویه ماموریت شرکت به سازمان نگاه کند (دارکر).
-مجموعه تصمیماتی و اقدامات مدیریتی که عملکرد بلندمدت یک شرکت را تعیین می کند (ویلن و هانگر، 2009).
و روملت و همکاران در تلاشی که جهت خلاصه کردن تاریخچه مدیریت استراتژیک انجام داده اند اشاره می کنند که استراتژی، نشان دهنده «مسیر و جهتگیری سازمانها» است.
اولین قدم در تدوین مدیریت استراتژیک در سالهای آخر دهه پنجاه برداشته شد. مدیران روشی را ابداع کردند که برای کجایی و چرایی حرکت موسسه خود تصمیم گیری کنند، قسمت تحلیل این روش را (طراحی استراتژی) نامیئه و فرایند طراحی گروهی آن را (برنامه ریزی استراتژیک) خوانده اند.
گام دوم در سالهای فتاد برداشته شد، زمانی که مدیران کشف کردند که با هر تغییر گسسته در استراتژی موسسه، شکلگیری درون سازمانی موسسه نیز بایستی دگرگونی می شد (این فرایند برنامه ریزی توانمندی) نام گذاری شد.
گام سوم در سالهای آخر دهه هفتاد و دو واکنش نسبت به نظرات روز افزون تغییرات ناگهانی در محیط برداشته شد. برای مواجه شدن با این دگرگونی ها موسسات بازرگانی شروع به استفاده از فن استراتژیک که در زمان واقعی کردند و آن را (مدیریت مسئله) نامیدند.
تازه ترین تدوین استقرار برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک است، که روش جامع و نظام یافته ای برای برخورد با تغییرات است بطوریکه مدیر توانایی لازم برای اداره تصمیمات به دست آورده و با استفاده از یک سیستم خدماتی کامل با شناخت توانمندیهای داخلی و فرصتهای محیطی زمینه رشد و پویایی سازمان را فراهم می کند.
تعاریف و مفاهیم راهبرد
از راهبرد تعاریف متفاوتی از سوی صاحب نظران مختلف ارایه شده است که به برخی از این تعاریف اشاره می شود.
معنای لغوی
در فرهنگ فارسی معین راهبرد به معنای فن اداره عملیات جنگی ،دانش راهبردی عملیات نظامی ،سوق الجیش است(معین،266:1360).
در فرهنگ دهخدا راهبرد به صورت زیر تعریف شده است:
” دریونان قدیم معمولا سران سپاه را استراتگوس (استراتژ)میخواندند. اثنیه در زمان جنگهای ایران و یونان ده استراتگوس داشت که انتخاب ایشان سالی یکبار تجدید می شد و در ظرف سال به نوبت به فرماندهی سپاه می پرداختند ،چندی بعد بر قدرت آن بیفزود چنانچه زمانی حکمران حقیقی اثنیه بودند”(دهخدا،1372: 1810).
در فرهنگ عمید استراتژی به معنی “لشکر کشی تعبیه سپاه علم اداره کردن عملیات و حرکات ارتش در جنگ میباشد(عمید،1374: 163).
معنای اصطلاحی
استفاده از مفهوم راهبرد درحیطه سازمان ومدیریت در نیمه دوم قرن بیستم میلادی آغاز شده است. راهبرد بیان میکند که به منظور فراهم آوردن امکان برتری یافتن بررقبا ،موسسه چگونه روابط خود با محیط را سامان داده و منابع خویش را درجهت هدف به حرکت درآورد.
بخاطر توجه واهمیت دادن راهبرد به روابط بین سازمان و محیط ،افزایش عدم اطمینان به سبب تغییر یافتن مداوم محیط و متنوع شدن وظایف سازمان و پیچیده گشتن دیدگاه های متفاوت نویسندگان درباره این موضوع، تعریفی که مورد قبول عامه واقع شود هنوز برای این موضوع انجام نگرفته است،اما در زمینه اینکه راهبرد روابط بین سازمان و محیطش را تنظیم می کند،بین دیدگاه ها،تفاوتی وجود ندارد(امیرکبیری،1381: 27).
هافروشندل:” راهبرد، فعالیت های تامین کننده هماهنگی بین منابع داخلی و قابلیتهای موسسه با فرصتها و تهدیدهای محیط بیرونی”(امیرکبیری1381: 28).
راهبرد یک سازمان عبارت است از تدوین برنامه ای در جهت هدایت عملیات سازمان شامل کالا یا خدماتی که به مشتریان عرضه می کند،تعیین اهدافی که باید تحقق یابد و بالاخره تعیین خط مشی های تدارک و تخصیص منابع برای دستیابی به آن برای دستیابی به آن هدف ها(محب علی و رحمان سرشت،1372: 15).
دراکر(1995)استراتژی را کلیه تصمیم های مربوط به اهداف سازمان و راه رسیدن به آنها تعریف کرده است.
استراتژی عبارت است از تعیین اهداف و آرمان های بلند و اساسی برای یک سازمان و پذیرش مجموعه ای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای حصول به این اهداف و آرمان ها(چندلر،1962).
استراتژی مجموعه ای از انتخاب بنیادی یا حساس درباره نتایج یک فعالیت و ابزار آن فعالیت است(چایلد،1972).
استراتژی به حرکت و مسیر حرکت بلندمدت و همچنین گسترده فعالیت های یک سازمان اطلاق می شود(فالکنرو جانسون،1992).
استراتژی اظهار رسمی قصد سازمان است که ابزار رسیدن به نتایج را تعیین می کند و به تخصیص بلندمدت منابع سازمان،تطبیق آن منابع با محیط بیرونی می پردازد (آرمسترانگ،1381، 44-41).
مفهوم مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه است که سازمان را قادر میسازد به هدف های بلندمدت خود دست یابد. همانگونه که از این تعریف استنباط می شود در مدیریت استراتژیک برای کسب موفقیت سازمان بر چندین عامل تاکید می شود:
هماهنگ کردن مدیریت، بازاریابی، امورمالی(حسابداری)، تولید(عملیات)، تحقیق و توسعه و سیستم های اطلاعات رایانه ای(دیوید،1384). مدیریت استراتژیک شامل سه بخش اصلی تدوین، اجراوارزیابی استراتژی می باشد. این سه بخش که در شکل (4-2) نشان داده شده اند، ارتباط تنگاتنگ و متقابل دارند. (اعرابی، 5:1389).
تعریف مدیریت استراتژیک
صاحبنظران مدیریت تعاریف متفاوتی از مدیریت استراتژیک ارائه نموده اند که به تعدادی از آنها به منظور درک عمیق تر موضوع اشاره شده است.
مجموعه ای از تصمیمات و اقدامات مدیریتی که عملکرد بلند مدت یک سازمان را تعیین می کند(دیویدهانگر ودیگران،15،1381).
مجموعه ای از تصمیم ها و اعمال است که منجر به طراحی و اجرای استراتژی هایی می شود که برای حصول به اهداف یک سازمان مورد استفاده قرار می گیرد(پیرسون و رابینسون،1988).
تصمیم ها و فعالیت های یکپارچه ای است که به منظور طراحی ،اجراوکنترل و ارزیابی نتایج آنها صورت می پذیرد(امیرکبیری،44،1381).
فعالیت های مربوط به بررسی، ارزیابی و انتخاب به منظور تدوین استراتژی را در بر می گیرد. این فعالیت ها بطور خلاصه عبارتند از:
1/ بررسی و شناخت محیط بیرونی
2/ تدوین استراتژی های لازم
3/ تبدیل استراتژی ها به سیاست
4/ طراحی سازمان متناسب با استراتژی و ایجاد هماهنگی به منظور دستیابی به اهداف
5/ ایجاد سیستم های برنامه ریزی ،انگیزش وکنترل به منظور اجرای اثربخش استراتژی ها (هینترهابر،1،1984).
ویژگی های مدیریت اسراتژیک
مدیریت استراتژیک علاوه بر ویژگی های کلی مدیریت دارای ویژگی های زیر می باشد:
مدیریت استراتژیک وظیفه مدیرعالی سازمان است.
مدیریت استراتژیک معطوف به آینده بوده و به اهداف بلندمدت موسسه مربوط می شود.
مدیریت استراتژیک به سازمان به عنوان یک سیستم نگاه می کند.
مدیریت استراتژیک سازمان را به عنوان یک سیستم باز تعریف می کند.
مدیریت استراتژیک اهداف سازمان را با اهداف جامعه هماهنگ می کند.
مدیریت استراتژیک مدیران سطوح پایین را هدایت می کند.
مدیریت استراتژیک منابع را بطور اثر بخش توزیع می کند.
مدیریت استراتژیک بدلیل اینکه بطور یکپارچه با اثر بخشی و بهره وری سازمان مربوط است، در تصمیم گیریها ازمنابع و داده های اطلاعاتی متنوع و متفاوت استفاده می کند( باسمن و فاتک، 1989، 14-16).
سطوح مدیریت استراتژیک
فرایند مدیریت استراتژیک دارای سه سطح است.بدین معنی که در سازمان های مادر تخصصی یا شرکت هایی که دارای چند کسب وکارهستند، استراتژی ها در سه سطح از سازمان تعیین می شوند .در سازمان هایی که کوچک بوده و از ساختار تخت تری برخوردارند، ممکن است. در دو سطح تعیین شوند (معمولا سطح سازمان و سطح واحدهای کسب وکار یکی است).سطوح سه گانه مدیریت استراتژیک عبارت اند از:
سطح کل سازمان: هدف از تدوین استراتژی دراین سطح ، هدایت کل مجموعه و تخصیص بهینه منابع در آن است. در واقع جهت حرکت کل گروه سازمانی در این سطح مشخص می شود و اهداف و مقاصد عمومی به منظور نیل به آنها تعیین می شوند. استراتژی های این سطح را استراتژی های کل شرکت می نامند.
سطح بخشی/ واحدهای تجاری استراتژیک/ کسب وکار: در سازمان های بزرگ که دارای واحدهای مستقل مختلفی هستند، در راستای ماموریت واستراتژی های سطح کل سازمان، برای هر کدام از کسب وکارها / واحدهای تجاری استراتژیک سازمان نیز ماموریت و استراتژی هایی تعیین می شود. به استراتژی های این سطح ، استراتژی های کسب وکار اطلاق می شود.
سطح وظیفه ای: در این سطح نیز بر اساس اهداف و استراتژی های سطوح بالاتر برای هر کدام از وظایف واحدهای تجاری استراتژیک، استراتژی وظیفه ای تعیین می شود. مسئولیت بزرگ تر واصلی مدیران این سطح، اجرا یا پیاده کردن استراتژی ها و برنامه های استراتژیک سازمان است.
برای سطح وظیفه ای ممکن است مجموعه ای از استراتژی ها وجود داشته باشد که هر کدام در جهت استفاده بهینه از منابع دردسترس به منظور کمک به استراتژی های واحد بازرگانی تدوین می شوند. استراتژی های این سطح را استراتژی های وظیفه ای می گویند(اعرابی، 6:1389 )شکل (2).
مزایای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک موجب می شود سازمان از فرصت ها آگاهی یابد، آنها را بشناسد، اولویت بندی کند و از آنها بهره برداری نماید.
مدیریت استراتژیک موجب می شود سازمان با دید عینی به مسایل مدیریت نگاه می کند.
مدیریت استراتژیک برای ایجاد هماهنگی و اعمال کنترل بر فعالیت ها ، چارچوبی مناسب ارایه می کند .
مدیریت استراتژیک اثرات شرایط نامطلوب و تغییرات نامناسب را به حداقل می رساند .
مدیریت استراتژیک موجب می شود که تصمیم های اصلی به گونه ای گرفته شود که هدف های بلند مدت و پیش بینی شده مورد حمایت بیشتری قرار گیرد.
مدیریت استراتژیک برای سازمان این امکان را به وجود می آورد تا زمان و منابع را به شیوه ای اثربخش تر به فرصت های شناخته شده تخصیص دهد.
مدیریت استراتژیک باعث می شود تا وقت و منابع کمتری صرف اصلاح خطاها بازرگانی و تصمیماتی که به صورت ضرب الاجل گرفته می شود،گردد.
مدیریت استراتژیک برای ایجادارتباط بین کارکنان سازمان ،چارچوبی بازرگانی را ارایه می کند.
مدیریت استراتژیک به سازمان کمک می کند تا رفتار افراد ، هماهنگ ویکپارچه شود.
مدیریت استراتژیک مبنایی ارایه می کند تا بدان وسیله بتوان مسئولیت یکایک افراد را به صورتی مشخص تعیین کرد.
مدیریت استراتژیک آینده نگری و فکر درباره آینده را تقویت می کند.
مدیریت استراتژیک برای حل مسایل و سود جستن از فرصت ها روشی ارایه می کند که مبتنی بر همکاری، انسجام و شور و علاقه به کار و سازمان است.
مدیریت استراتژیک موجب تقویت نگرش خوش بینانه نسبت به تغییر می شود.
مدیریت استراتژیک باعث می شود، مدیریت شرکت دارای نوعی نظم و رسمیت گردد (دیوید، 1384).
مراحل مدیریت استراتژیک
فرایند مدیریت استراتژیک در برگیرنده سه مرحله میشود:
تدوین استراتژیها، اجرای استراتژیهابازرگانی و ارزیابی استراتژیها. مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت بازرگانی شرکت تعیین شود، شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید میکنند یا فرصتهایی را به وجود میآورند،
شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژیهای گوناگون و انتخاب استراتژیهای خاص جهت ادامه فعالیت. مسألههایی که در زمینه تدوین استراتژیها مطرح میشوند عبارتند از:
تعیین نوع فعالیتی که شرکت میخواهد به آن بپردازد، فعالیتهایی را که میخواهد از آنها خارج شود، شیوه تخصیص منابع، تصمیمگیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیتها، تصمیمگیری در مورد ورود به بازارهای بینالملل، تعیین اینکه آیا شرکت بر آن است که در شرکتهای دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد و شیوه مصون بازرگانی ماندن از حرکات تند شرکتهای رقیب که درصدد بلعیدن آن برمیآیند.
از آنجا که هیچ سازمانی نمیتواند منابع نامحدود داشته باشد، استراتژیستها باید در این مورد که کدام یک از استراتژیهای مختلف میتوانند بیشترین منفعت را به سازمان برسانند، تصمیمگیری نمایند. اجرای استراتژیها ایجاب میکند که بازرگانی سازمان هدفهای سالانه را در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونهای تخصیص دهد که استراتژیهای تدوین شده به اجرا درآید.
اجرای استراتژیها مستلزم توسعه فرهنگی است که استراتژیها را تقویت نماید، یک ساختار اثربخش سازمانی شالوده ریزی کند، تلاشهای بازاریابی را هدایت نماید، بودجهبندی کند، سیستمهای اطلاعاتی به وجود آورد و از آنها استفاده نماید و سرانجام با توجه به عملکرد سازمان خدمات کارکنان را جبران کند.در مدیریت استراتژیک ارزیابی استراتژیها آخرین مرحله به حساب میآید.
مدیران نیاز شدید دارند که بدانند استراتژیهای خاص و مورد نظر آنان در چه زمانی کارساز واقع نمیشود. اصولاً ارزیابی استراتژیها بدین معنی است که باید در این مورد اطلاعاتی را گردآوری کرد. همه استراتژیها بازرگانی دستخوش تغییرات آینده قرار میگیرند، زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییر هستند.برای ارزیابی استراتژیها سه فعالیت عمده به شرح زیر انجام میشوند
- بررسی عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژیهای کنونی قرار گرفتهاند.
- محاسبه و سنجش عملکردها
- اقدامات اصلاحی بازرگانی
اصطلاحات کلیدی در مدیریت استراتژیک
- استراتژیستها: افرادی هستند که مسئول موفقیت یا شکست سازمان میباشند که دارای عنوانهای مختلف شغلی هستند مانند مدیر عامل، رئیس، مالک، رئیس هیأت مدیره، مدیر اجرایی، رئیس دانشگاه، رئیس دانشکده یا کارآفرین.