عنوان کتاب: زندانی بیگناه
نويسنده: منیژه صالحی شهرستانی
داستان کوتاه فارسی
درباره داستان کتاب:
این کتاب درباره نوزادی است که در زندان به دنیا می آید و …
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
حوا حدود بیست و پنج سال دارد. لباس بیمارستان پوشیده است و روی تخت بیمارستان از درد می نالد. دو پرستار و یک پزشک کنارش هستند.
پرستار: نفس بکش، تند تند نفس بکش
حوا: نمیتونم
پرستار: اگه نفس نکشی بچه ات میمیره
حوا در حالیکه به شدت درد می کشد شروع میکند به تند تند نفس کشیدن
دکتر: آفرین دختر دیگه چیزی نمونده.
حوا فریاد میزند بعد از چند ثانیه یکهو آرام میگیرد، پرستار کودک را برعکس از پا آویزان کرده، نوزاد گریه می کند، پرستار می خندد، حوا که هنوز درد دارد به نوزاد نگاه می کند.
پرستار کودک را لای پارچه ای می پیچد، حوا همینطور که به کودکش نگاه می کند، چشمهایش را می بندد….
(کتاب زندانی بیگناه)
در بخش دیگری از کتاب آمده:
آرتین روی تخت کتاب هایش را ورق می زند صدای زنگ بلند می شود. زنان زندانی با سر و صدا وارد راهروی زندان می شوند، حوا وارد اتاق می شود و به آرتین نزدیک می شود.
حوا: تو اینجایی؟ آرتین با شنیدن صدای مادرش کتاب را می بندد و پتو را روی سرش می کشد.
زن ها از کنارش از اتاق خارج می شوند.
حوا: صدای زنگ میادا
آرتین توجهی نمیکند.
یک زن در اتاق روی تختش خوابیده و گاهی سرفه می کند.
حوا کنار آرتین روی تخت می نشیند.
حوا: نمیای بریم هوا خوری؟
آرتین از زیر پتو: نه
حوا: چرا؟
آرتین جوابی نمی دهد و حوا پتو را آرام از روی آرتین بر می دارد.
حوا: چیزی شده؟
آرتین: نه
حوا: با بچه ها دعوات شده؟
آرتین: نه
حوا: کسی بهت چیزی گفته؟
آرتین: نه
حوا: خب پس چته؟ بهم نمیگی؟
آرتین: چه فایده تو که بهم نمیگی؟
حوا: چی رو نمیگم؟
آرتین: چیزهایی که ازت میپرسمو
حوا: اگه بلد باشم میگم
آرتین: نوچ نمیگی
حوا: امتحان کن چی میخوای بدونی؟
آرتین می نشیند: همه ی این چیزها که توی کتاب ها هست، گفتی اونطرف دیوار هست؟
حوا: اوهوم، هست
آرتین: من میخوام اونطرف دیوارها رو ببینم.
حوا با مکث: به زودی می بینی
آرتین: کی؟
حوا: دقیق نمیدونم اما دارم سعی می کنم.
آرتین: چرا ما اینجاییم؟ چرا نمی تونیم بریم تو دنیای کتاب ها؟
حوا با ناراحتی: چون من یه اشتباهی کردم.
آرتین: اگه اینجا بمونی اشتباهت پاک میشه؟
حوا: نمیدونم، شاید….
(کتاب زندانی بیگناه)