عنوان کتاب: عکاس باشی آموزش گام به گام عکاسی دیجیتال
نویسنده: افشین علاف صالحی
کتاب عکاس باشی آموزش گام به گام عکاسی دیجیتال نوشته افشین علاف صالحی مبیاشد. عکاسی با وجودی که در فرانسه اختراع شده است امّا توسط یک فرد کشف و تکمیل نشده است، بلکه نتیجه تلاش بسیاری از افراد در زمینه های مختلف و اکتشافات و نوآوری های آنان در طول تاریخ است. سالها قبل از اختراع عکاسی، اساس کار دوربین عکاسی وجود داشته است؛ موزی فیلسوف چینی، ارسطو و اقلیدس ریاضی دانان یونانی در سده ۵ و ۴ پیش از میلاد نحوه کارکرد دوربین سوراخ سوزنی را شرح دادهبودند.
در یونان باستان عقیده بر این بود که نور از چشم به سمت اشیا میتابد و بازتاب آن باعث دیدن میشود. ارسطو و اقلیدس با استفاده از تئوری سوراخ سوزنی تلاش کردند خلاف آن نظریه را ثابت کنند؛ آن ها در پشت دوربینهای سوراخ سوزنی صفحهای نیمه مات قرار میدادند تا تصویر بازتاب شده روی آن با چشم دیده شود. در قرن ششم میلادی، آنتمیوس ریاضی دان بیزانسی در آزمایشهای خود از دوربین تاریک خانهای استفاده کرد.
قسمتی از کتاب:
تاریخ عکاسی
عکاسی با وجودی که در فرانسه اختراع شده است امّا توسط یک فرد کشف و تکمیل نشده است، بلکه نتیجه تلاش بسیاری از افراد در زمینه های مختلف و اکتشافات و نوآوری های آنان در طول تاریخ است. سالها قبل از اختراع عکاسی، اساس کار دوربین عکاسی وجود داشته است.
موزی فیلسوف چینی، ارسطو و اقلیدس ریاضی دانان یونانی در سده ۵ و ۴ پیش از میلاد نحوه کارکرد دوربین سوراخ سوزنی را شرح دادهبودند. در یونان باستان عقیده بر این بود که نور از چشم به سمت اشیا می تابد و بازتاب آن باعث دیدن می شود.
ارسطو و اقلیدس با استفاده از تئوری سوراخ سوزنی تلاش کردند خلاف آن نظریه را ثابت کنند؛ آن ها در پشت دوربین های سوراخ سوزنی صفحه ای نیمه مات قرار می دادند تا تصویر بازتاب شده روی آن با چشم دیده شود. در قرن ششم میلادی، آنتمیوس ریاضی دان بیزانسی در آزمایش های خود از دوربین تاریک خانه ای استفاده کرد.
عکاسی از آغاز تا امروز
رابطه عکاسی و هنر از آغاز با دشواری هایی در آمیخته بوده است. نقاشان همواره عکس را چیزی در حد یک پیش طرح مقدماتی، منبع پیش پا افتاده اندیشه ها یا ثبت مضامینی دانسته اند که تدریجاً تکمیل شود و به صورت یک اثر کامل در می آید.
بنیانگذاران عکاسی
در سال ۱۷۵۷ یکی از مهم ترین عوامل قطعی برای پیشرفت در عکاسی فراهم شد و آن این بود که بکاری تأثیر نور را روی یک طبقه نقره کلرید کشف نمود و سپس در سال ۱۸۰۲ شوسیه تأثیر هیپوسولفیت دوسود را روی املاح نقره کشف کرد.
بعدها در سال ۱۸۲۲ مخترعی فرانسوی به نام ژوزف نیسفور نیپس (۱۷۶۵-۱۸۳۳) در ۵۷ سالگی توانست نخستین تصویر تثبیت شده دائمی را تولید کند. نخستین کار بر جای مانده از او به ۴ سال بعد از این تاریخ مربوط می شود. نیپس بعدها با یک عکاس جوان تر به نام لوئی ژاک ماندداگر (۱۷۸۹-۱۸۵۱) که طراح دوربین عکاسی پیشرفته تری بود به همکاری پرداخت.
پس از ۱۰ سال دیگر که صرف تحقیقات شیمیایی و مکانیکی شد دستگاه داگرئوتیپ ساخته شد. این دستگاه که تصویر مثبت تولید می کرد در سال ۱۸۳۹ به نمایش گذاشته شد و بدین ترتیب عصر عکاسی آغاز گردید. اعلام این خبر نیز ویلیام فاکس تالبوت (۱۸۰۰-۱۸۷۷) انگلیسی را ترغیب کرد تا روش عکاسی خود را تکمیل نماید. در روش او نیز از یک نگاتیو کاغذی استفاده می شد که امکان تهیه تصویر مثبت از آن وجود داشت و مراحل تکمیل آن از سال ۱۸۳۳ مستقلاً توسط تالبت آغاز گردیده بود.
اگر پرسیده شود عکاسان اولیه با چه انگیزه ای فعالیت می کردند می توان در پاسخ به این سؤال چنین گفت که آنان در جستجوی یک محمل هنری بودند نه در اندیشه دست یافتن به ابزار یا دستگاهی مفید. با آن که نیپس بیشتر یک شیمیدان تجربی بود تا یک نقاش دستاوردش قدمی فراتر از تلاش های او در جهت اصلاح روش لیتوگرافی بهشمار می رفت.
داگر خود نقاشی ماهر بود که احتمالاً برای عمیق تر کردن پرسپکتیو دیوراماهای نقاشی شده عظیم خویش که در دهه های سوم و چهارم قرن ۱۹ در پاریس رواج داشت به دوربین عکاسی روی آورد. فاکس تالبت پس از آنکه در جریان تعطیلاتش از یک اتاق تاریک عکاسی به عنوان ابزاری برای ثبت مناظر استفاده کرد.
عکاسی را جانشین طراحی و وسیله ای برای تکثیر تصاویر پنداشت. علاقه همه بنیان گذاران عکاسی به قدرت هنری محمل یا بازاری که کشف کرده بودند در عکس هایشان بازتاب یافته است. نخستین عکس داگر تقلیدی است از طبیعت بیجان که شاردن مبتکر آن بود. قایق بادبانی اثر فاکس تالبت به نقاشی های دریایی نقاشان انگلیسی همان دوره شباهت دارد.
اینکه احساس میشد این ابزار جدید باید دارای جنبههای مکانیکی باشد مخصوصاً به جا بود چنین به نظر میرسید که گویا انقلاب صنعتی پس از دگرگون سازیهای نهایی شیوه زندگی در تمدن بشر مجبور شده بود ابزار خاص خویش را برای ثبت این دگرگونی اختراع کند. هر چه گذرایی زندگی نوین از طریق متوقف ساختن حرکت تا دهه ۱۰، قرن ۱۹ صید و ثبت نشده بود.
عکاسی دست خوش یک رشته اصلاحات سریع مانند اختراع عدسیهای بهتر، نگاتیوهای شیشهای و روشهای جدید شیمیایی شد که به تولید امولسیون های حساس تر و تصاویر پایدارتر انجامید. از آنجا که بسیاری از محدودیت های اولیه عکاسی در اواسط آن قرن از میان برداشته شد بازگویی تاریخ اولیه این ابزار به صورت پیشرفتهای فنی (هر چند مهم) در اینجا گمراهکننده خواهد بود.
باید به خاطر داشت که مبانی مکانیکی و شیمیایی عکاسی نیز از مدت ها پیش روشن و شناخته شده بود. سابقه تاریخی اتاق تاریک یا جعبه ای که سوراخی کوچک در یک طرفش ایجاد می شد به روزگار قدیم باز می گردد. در قرن ۱۶ همه جا از این ابزار برای نمایش تصاویر استفاده می شد.
در دوره باروک یا عصر پیشرفت های بزرگ در علوم بصری تا رسیدن به فیزیک نیوتنی دوربین عکاسی به یک آیینه و سپس یک عدسی مجهز شد. در دهه سوم قرن ۱۸ دوربین نقش ابزاری کمکی در طراحی صحنه های معماری را پیدا کرده بود و در همان سال ها حساس بودن املاح نقره در برابر نور کشف شد.
عکاسی نه در تاریخ تکنولوژی اجتناب ناپذیر بود نه برای تاریخ هنر ضرورت داشت با این حال اندیشه هایی بود که زمان شکستنش فرارسیده بود اگر لحظه ای بکوشیم که در تصویر آوریم که عکاسی یک قرن زودتر اختراع شده است فقط به دلایل هنری و صرف نظر از دلایل تکنولوژیکی متوجه خواهیم شد که چنین چیزی غیرممکن است.
قرن ۱۸ بیش از آن در خیال پردازی غرق شده بود که بتواند علاقه ای به دقت موشکافانه عکاسی داشته باشد. مثلاً چهره پردازی روکوکو بیشتر به ساختن چهره ای متملق توجه داشت تا عکاسی دقیق و ثبت صریح جزئیات توسط دوربین عکاسی نمیتوانست محلی از اعراب پیدا کند. حتی در نقاشی معماران هنرمند عمداً در بازنمایی حقیقت جغرافیایی یا مکانی راه افراط می پیمود.
اختراع عکاسی پاسخی به کشش های هنری و نیرو های تاریخی تشکیل دهنده شالوده رمانیستیم بود. بخش بزرگی از انگیزه مخترعان زاییده تلاش برای رسیدن به عنصر حقیقی و عنصر طبیعی بوده است.
اشتیاق به تصاویر ساخت طبیعت را از یک طرف میتوان در ترکیب بندیهای لکه مرکبی الگزاندر کوزنس (طبیعی به این دلیل که تصادفاً ساخته می شدند) و از طرف دیگر در علاقه همگانی رایج به چهره های سیوئت (که خطوط کناری آن را از سایه نیمرخ مدل می کشیدند) در اواخر قرن ۱۸ جستجو کرد که خود به تلاش برای ثبت این گونه سایه ها بر سطح مواد حساس به نور انجامید. واقع گرایی تند داوید در پرده مرگ ها را آرمان حقیقت صریح را اعلام کرده بود.
انگر نیز در تابلوی لوئی برتن که معیارهای تجسم واقعیت فیزیکی و شخصیت را برای عکاسان پیریزی کرده همان کار را انجام داده است.
ریشه کلمه فتوگرافی
کلمه فتوگرافی از واژه های یونانی نور و نگارش مشتق شدهاست؛ که از ترکیب آن دو، نگارش با نور استخراج می شود.
سوراخسوزنی
ابن هیثم تئوری دوربین سوراخ سوزنی را گسترش داد و در مشاهدات خورشید گرفتگی خود از وسیله ای به نام «جعبه تاریک» استفاده کرده بود. بسیاری او را علاوه بر پایهگذار عکاسی، نخستین دانشمندی می دانند که فیزیک را بهطور کامل به دانشی تجربی تبدیل کرد. او که مخترع ذره بین است، برای نخستین بار از دوربین سوراخ سوزنی و دوربین تاریکخانه ای در آزمایش هایش جهت بررسی خواص نور استفاده کرد.
آلبرتوس ماگنوس در قرن سیزدهم میلادی نیترات نقره و ژرژ فابریسیوس نقره کلرید را کشف کرد. و دانیل باربارو در سال ۱۵۶۸ میلادی نحوه عملکرد دیافراگم و کارکرد عدسی در دوربین تاریکخانه ای را شرح داد. ویلهلم هومبرگ در سال ۱۶۹۴ میلادی توضیح داد که نور چگونه برخی از مواد شیمیایی را تاریک می کند و در سال ۱۸۰۲ میلادی توماس وجوود انگلیسی توانست بر روی سطح های حساس شده با نیترات نقره تصویر شفافی به دست آورد.
اتاق تاریک
اتاق تاریک منجر به تکامل عکاسی و پیدایش دوربین عکاسی شد. اتاق تاریک عبارت از اتاقی بدون پنجره است که به جز روزنه ای که بر یکی از دیوار های اتاق تعبیه شده، هیچ نوری به آن وارد نمی شود.تصاویر یا چشم انداز های رو به روی روزنه به صورت وارونه بر دیوار روبرویش بازتاب می یابد که قابل دیدن است.
بعضی از نگارگران از تصاویر بازتاب یافته به عنوان الگوی نقاشی استفاده می کردند. بعدها همین اتاق تاریک در ابعاد کوچک تر تبدیل شد به دوربین عکاسی، یعنی در برابر روزنه ای که وجود داشت ماده حساس به نور قرار می دادند تا تصاویر بازتابش یافته، ثبت و ضبط شوند.
اولین تصویر لیتوگرافی نوری در سال ۱۸۲۲ میلادی توسط مخترع فرانسوی، ژوزف نیسه فور نیپس تولید شد اما در هنگام رونوشت برداری از بین رفت. اما نیپس در سال ۱۸۲۶ دوباره توانست عکسی دائمی از طبیعت به نام اصطبل و کبوتر خانه را خلق کند. ولی زمان نوردهی این عکس هشت ساعت بود که زمان بسیار درازی است.
و مشکل دیگر هم این بود که تصویر نگاتیو بود یعنی هرچه سفید بود را سیاه هرچه سیاه بود را سفید نشان می داد. به همین دلیل او به دنبال یافتن فرایند بهتری بود و با همکاری لوئی داگر، آزمایش هایی را بر ترکیبات نقره براساس یافته های یوهان هاینریش شولتز در سال ۱۸۱۶ میلادی انجام دادند؛ در آن سال شولتز مشاهده کرد که مخلوطی از نیترات نقره و آهک در مقابل نور، تیره می شوند.
داگرئوتیپ
نیپس در سال ۱۸۳۳ درگذشت؛ ولی داگر در سال ۱۸۳۷ توانست روش داگرئوتیپ را اختراع کند. داگرئوتیپ بدین گونه بود که به صفحه ای نقره ای مدتی بخار ید داده تا نسبت به نور حساس شود، سپس آن را درون یک دوربین جعبه ای گذاشته و با برداشتن عدسی حدود ۱۵ تا ۳۰ دقیقه نور از شی مورد نظر به صفحه نقره ای تابانده می شد.
برای ظهور تصویر، صفحه را در محلول جیوه با حرارت ۶۵ درجه قرار می داد تا با چسبیدن ذرات نقره و جیوه، عکس به وجود آید؛ سپس صفحه را در آب سرد فرو میبرد تا سطح آن پایدار گردد، در نهایت صفحه را در آبنمک (سدیم کلرید) قرار می داد و تصویر ظاهر میشد. یکی از مشکلات روش داگرئوتیپ این بود که فقط می شد یک نسخه پوزیتیو یا مثبت (عکس دائمی) از سوژه ثبت کرد.
کالوتایپ
در سال ۱۸۳۵ میلادی، چند ماه پس از اینکه نتیجه آزمایش های داگر اعلام شد، شیمیدان انگلیسی، هنری فاکس تالبوت گزارشی از روند عکاسی خود که آن را «طراحی نوری» نامیده بود منتشر کرد؛ تالبوت این روش را در سال ۱۸۳۵ ابداع کرده بود اما آن را مخفی نگه داشت و روش خود را کامل و در سال ۱۸۴۰ با عنوان کالوتایپ معرفی کرد.
در این روش، بهجای استفاده از صفحات فلزی، از کاغذ حساس شده به نیترات نقره با ترکیبی از سدیم کلرید و اسید گالیک استفاده کرد. کاغذ حساسشده به مدت دو دقیقه نوردهی می شد و پس از آن یک تصویر پنهان به وجود می آمد که آن را با استفاده از پتاسیم یدید و سدیم سولفات به صورت نگاتیو (منفی) در اندازه های کوچکتر ثبت میکرد.
سپس با استفاده از آن می شد نسخه های دائمی فراوانی در اندازه های مختلف تهیه کرد؛ تا پیش از این عکاسان مجبور بودند صفحه حساس را به اندازه شی موردنظر بسازند و امکان تغییر در اندازه وجود نداشت. تا سال ۱۸۶۰ روش داگرئوتایپ به کلی منسوخ شد و عکاسی مبتنی بر نسخه های نگاتیو و پوزیتیو جایگزین آن شد.
عکاسی رنگی اولیه
در سال ۱۸۳۹ شیمیدان و ستارهشناس انگلیسی، جان هرشل با استفاده از سدیم تیو سولفات روشی را برای تهیه نسخه نگاتیو روی شیشه ابداع کرد که به مرور جایگزین نگاتیو های کاغذی شد.
تئوری عکس رنگی سه رنگ، توسط جیمز کلرک ماکسول فیزیک دان انگلیسی در سال ۱۸۵۵ پیشنهاد شده بود. برپایه نظریه او، نور مرئی از سه رنگ اساسی قرمز، زرد و آبی، تشکیل شده است. پس فیلمی از سه لایه ساخت که هر لایه آن نسبت به یکی از سه رنگ های اولیه حساس بود و توانست نخستین عکس رنگی را در سال ۱۸۶۱ به ثبت برساند.
بالاخره در سال ۱۸۷۴، یک شرکت انگلیسی اولین شیشه های خشک عکاسی را به بازار عرضه کرد و عکاسی جنبه عملی به خود گرفت. اما حمل و نقل مقدار زیادی شیشه، از لحاظ سنگینی و شکنندگی، یکی از مشکلات پیش روی بود تا اینکه در سال ۱۸۷۱ ریچارد مادوکس، فیزیکدان و عکاس انگلیسی با ابداع فیلم عکاسی ژلاتینی، زمان عکسبرداری را کوتاه کرد و جا به جایی فیلم های عکاسی را راحت نمود که نقطه عطفی در تاریخ عکاسی محسوب می شود.
جورج ایستمن آمریکایی در سال ۱۸۸۴ فیلم رول را که فیلمی از جنس پلاستیک آغشته به امولسیون ژلاتینی است را ابداع کرد و با ساخت دوربین جعبه ای در سال ۱۸۸، عکاسی را برای مردم عادی مقرون به صرفه نمود و تحول مهمی در عکاسی ایجاد کرد؛ شعار تبلیغاتی کمپانی کداک برای دوربین هایش چنین بود که «شما دکمه را فشار دهید، بقیهاش را ما انجام می دهیم.»
تصاویر دیجیتال در دهه ۱۹۶۰ و در جریان پیاده کردن انسان در ماه، تکامل پیدا کرد. دستگاه های گیرنده امواج آنالوگ، اطلاعاتی که در مورد عکس از فضا ارسال می شد را بسیار دشوار دریافت می کردند. با دیجیتالیزه سیگنال ها و تقویت آن ها، پارازیت ها حذف می شدند و تصاویر واضح بدست می آمد.
آزمایش کلودیون
با کشف فردریک آرچر، به نام «کلودیون» گام بزرگی در صنعت عکاسی برداشته شد. آرچر یدور پتاسیم را در کلودیون حل کرده سپس با این مخلوط سطح یک شیشه پاک را می پوشانید و بلافاصله شیشه را در محلول نیترات نقره حساس می کرد. پس از عکسبرداری در موقعی که شیشه هنوز خیس بود، فوراً آن را در محلول پیروگالول و نیترات نقره ظاهر و با محلول هیپوسولفیت سدیم ثابت می نمود.
نگاتیو هایی که بدین طریق به دست می آمد روی کاغذ آلبومین پوش چاپ می شد و سپس عکس به وسیله طلا به رنگ قهوه ای قشنگی در میآمد. «لگری» و «راسل» طریقه ای یافتند که مانع زوال حساسیت کلودیون در اثر خشکی می شد. با این عمل عکاسی یک قدم دیگر به سوی تکامل برداشت.
در سال ۱۸۷۱ «مداکس» و چند دانشمند دیگر امولسیون ژلاتینو برمور را به دست آوردند و در سال ۱۸۷۴ میلادی «چارلز بنت» به وسیله گرم کردن برمور نقره در مجاورت آمونیاک حساسیت صفحات ژلاتینو برمورنقره را بالا برد. در این زمان سرعت عکسبرداری به یک صدم ثانیه و در ۱۸۹۵ به یک هزارم ثانیه رسید. اختراع فلاش های الکترونی به سرعت عکاسی در شب و جاهای کم نور کمک بسیاری کرد.
یک دستگاه عکاسی، در آغاز پیدایش، وزن و حجم بسیاری داشت بهطوریکه حمل آن مشکل بود؛ ولی امروزه دوربین های بسیار ظریفی ساخته شده که در جیب جا گرفته و کار با آن نیز بسیار آسان است. حساسیت امولسیون ها نیز در طی این مدت در برابر نور زیادتر شد. در اوایل فقط تشعشعات آبی و بنفش صفحه را متاثر می ساخت ولی در سال ۱۸۷۳ فوگل موفق شد که تأثیر اشعه با طولموج کوتاه (آبی و بنفش) را به تأخیر اندازد تا اشعه دیگر بتواند صفحه را سیاه کند.
با این ابتکار رنگ سبز به صورت خاکستری در می آید. این امولسیون را «اورتوکروماتیک» نامیدند. بعد نور قرمز در روی صفحات تأثیر نمود و امولسیون آن را پانکروماتیک panchromatic نام نهادند. حساسیت صفحه حساس با این طریق باز هم به حساسیت چشم آدمی نزدیک تر گردید. قسمت اعظم بسط و رواج عکاسی آماتوری مدیون ابتکارات جرج ایستمن بود که فیلم عکاسی و شیشه را ساخت. در سال ۱۸۸۹ فیلم شفاف جانشین کاغذ شد.
عکاسی دیجیتال
پست مدرنیسم در عکاسی
عکاسی در عرصه پست مدرنیسم مضمون تصویر را همچون متن برگزیده است. با توجه به پیوند نزدیک بین کلمات و عکس ها در هنر ادراکی شاید بتوان گفت که چنین حرکتی اجتناب ناپذیر بوده باشد. لیکن پس از آنکه اهمیت تازه ای به علم نشانه شناسی داده شد و موجب باز شدن مسیر های ثمر بخش جدیدی در تحقیقات به روی هنرمند گردید عکاسی نیز در این حرکت جدید مصمم تر شد.
تاریخ عکاسی در ایران
پیدایش عکاسی و رواج روش های گوناگون این فن در ایران، با اختلاف حدود سه سال از اعلام موجودیت عکاسی در فرانسه روی داده است. صنعت عکاسی بر روی کاغذ حساس در سال ۱۸۳۹ میلادی به وجود آمد و در سال ۱۸۴۱ میلادی پلاک های شیشه برای عکاسی اختراع گردید و از قرائن موجود این اختراعات و همه انواع وسائل عکسبرداری دو تا سه سال پس از اینکه به بازار می آمد بهطور هدیه بدست پادشاه ایران می رسید. صنعت عکاسی در ایران با ظهور شبکه های اجتماعی به رونق گستردهای دست یافتهاست.
سالهای آغازین
نخستین دستگاه های عکاسی به روش داگرئوتیپ، به در خواست محمد شاه قاجار از کشور های روسیه و انگلیس به دربار ایران وارد شد. دستگاه های عکسبرداری روسیه که هدیه امپراتور بود، زودتر رسید و نیکلای پاولوف دیپلمات جوان روس که به این منظور تعلیم عکاسی دیده بود، این دستگاه ها را به تهران آورد و در اواسط دسامبر ۱۸۴۲ م مطابق پایان آذر ۱۲۲۱ه.ش نخستین عکسبرداری در ایران را انجام داد.
ملک قاسم میرزا شاهزاده ایرانی و ژول ریشار فرانسوی نیز از جمله پیشروانی هستند که در ایران، به شیوه داگرئوتیپ، عکسبرداری کرده اند. با اطلاعاتی که از کتاب مقالات گوناگون تألیف دکتر خلیل خان اعلم الدوله ثقفی از یادداشت های ریشار خان، اولین عکاسی که اعتماد السلطنه از او نام برده حاصل می شود.
این است که اولین عکسبرداری بر روی صفحه نقره در سال ۱۲۶۰ هجری قمری در تبریز، زمانی که ناصرالدین میرزا ولیعهد بود انجام شده است. این دو دستگاه دوربین داگروتیپ یکی اهدایی از طرف ملکه انگلیس و دیگری هدیه امپراتور روسیه بودند. به جز یک عکس، هیچکدام از عکسهای داگرئوتیپ ایرانی، باقی نمانده اند.
در سال های آغازین پیدایش عکاسی در ایران برخی از اروپاییانی که در مشاغل گوناگون در استخدام دولت ایران بودند نیز به تجربیاتی اندک در این زمینه دست زدند. این افراد اغلب معلمان رشته های مختلف دارالفنون بودند که مدرسه ای فنی برای تربیت افسران، مهندسان نظامی و غیر نظامی، پزشکان و مترجمان زبان های خارجی بهشمار می آمد و به دست امیرکبیر پایه ریزی و در سال ۱۸۵۰ م تأسیس شده بود.
عکاسان ایرانی نیز هم زمان با سالهای اولیه پیدایش عکاسی در ایران دست به کار شدند و به تصویر جنبههای گوناگون زندگی مردم در دوران قاجار پرداختند. برای نمونه میتوان به نامهای ریز اشاره کرد:
شاهزاده ملک قاسم میرزا که شاید نخستین عکاس ایرانی باشد، آقا رضا عکاس باشی، اولین عکاس حرفه ای و پرکار دربار ناصرالدین شاه که بسیاری از سفر ها مراسم و جنبههای گوناگون دوران حکومت طولانی ناصرالدین شاه را ثبت کردهاست.
باید خاطر نشان ساخت که نمونه عکس های دوره محمدشاه (که البته هیچکدام باقی نماندهاند) را نباید با صنعت عکاسی مرسوم امروز یکی دانست، زیرا صنعت عکاسی (فتوگرافی) در سال ۱۲۶۵ هجری قمری ۱۸۴۹ میلادی اختراع شده است یعنی یک سال بعد از فوت آن پادشاه، و آنچه در عهد محمد شاه وجود داشت و ریشار خان عمل می کرد دستگاه داگرئوتیپ بود که در سال ۱۸۳۹ میلادی به وجود آمده بود.
سرآغاز عکاسی در ایران، رویدادها و حرکتهایی را دربردارد که گاه در نوع خود در جهان بی نظیر و برخی اوقات پیشرو حرکتهای عکاسی در جهان است.
عکسبرداری خارجیان از ایران
در همان دورانی که ایرانیان سرگرم آموختن عکاسی بودند، خارجیان مقیم ایران و سیاحان، مشغول عکاسی از فضای شگفت انگیز پیرامونشان بودند.
اولین مجموعه عکس از آثار تاریخی ایران توسط لوئیجی پشه (Luigi Pesce) سرهنگی از اهالی ناپل در سفر به ایران تهیه شد. ناصرالدین شاه بارها به وی لقب عکاسباشی داد. نسخه دومی نیز از این مجموعه در همان سال تهیه و برای ویلیام اول، پادشاه پروس فرستاد شد. آلبوم دیگری نیز به موزه متروپولیتن نیویورک اهدا شده که شامل ۷۵ قطعه عکس است و احتمالاً همان آلبومی است که برای پادشاه پروس ارسال شده بود. این آلبوم دراصل متعلق به اردشیر میرزا، نوه فتحعلی شاه بود.
اهدا کننده این آلبوم معتقد است که «پشه» یک از چندین عکاسی است که آثارشان در آن مجموعه گردد آمدهاست آلبوم متروپولیتن شامل موضوعات متعددی است. قدیمی ترین عکسهای این آلبوم بین سالهای ۱۸۵۲ (میلادی) تا ۱۸۵۵ م گرفته شدهاند. سه پرتره از ناصرالدین شاه در جوانی و یک عکس گروهی در این مجموعه وجود دارد. بیشتر تصاویر این آلبوم نشان دهنده معماری آن روزگار است.
عکسهای وی سند تاریخی بی نظیری است که گویای وضعیت زندگی مردم و درباریان است. گرچه در این عکسها زنان وجود ندارند، اما مردان طبقات مختلف اجتماع حضور مشخص دارند و سلسله مراتب اجتماعی آنها با چگونگی قرار گرفتن در تصویر کاملاً نشان داده شده است. عکسهای او از مکانهای تاریخی ایران در نمایشگاه جهانی هاریس سال ۱۸۶۷ م به نمایش درآمد و نشان افتخار دریافت کرد.
برجسته ترین و پرکارترین عکاس حرفه ای ایران در پایان قرن نوزدهم، آنتوان سوریوگین بود که سراسر ایران را زیر پا نهاد و از مردم، مناظر، معماری و اشیاء عکسهای زیادی گرفت. عکس های وی در سفر نامه ها و داستان ها فراوان مورد استفاده قرار می گرفت بیآنکه نامی از وی برده شود. سوریوگین محیط خود را با دید همه جانبه ای تصویر میکرد.
کارگاه وی در خیابان دولت در تهران قرار داشت و عکسهایش در نمایشگاه بروکسل در ۱۸۹۷ (میلادی) به کسب مدال طلا نایل شد. سوریوگین به کیفیت نور و تغییرات آن توجه خاص داشت و پیداست که اغلب عکسهایش را در اواسط روز می گرفته است. وی اغلب فرد یا گروهی را در زمینه عکسهایش قرار می داد تا ضمن نشان دادن تاریخی بودن موضوع، مقیاس را نیز ببینند، القاء نماید.
یکی از تکنیسینهای عکاسخانه عبداله میرزا به نام ایوانوف که برای خود اسم ایرانی روسی خان را انتخاب کرده بود، پس از سفر به روسیه، با یکی از شرکت های لوازم عکاسی برای تهیه شیشه، کاغذ و مقوای عکاسی قرار دادی منعقد نمود و در خیابان علاءالدوله عکاسخانه ای دایر نمود. عکس های او همه مارک روسی خان دارند.
در انقلاب مشروطه و چند سال بعد، این عکاسخانه مرکز آزادی خواهان و اغلب عکسهای آن مربوط به بزرگان مشروطه و مهاجرت و غیره بودهاست. این عکاسخانه تا سال ۱۲۹۹ هجری شمسی دایر بوده است. روسیخان با محمدعلیشاه به اروپا رفت و کارهای عکاسخانه توسط مهدی مصورالملک ادامه یافت و سپس تعطیل شد.
دوره ناصری
دوره پنجاه ساله سلطنت ناصرالدین شاه را باید دوره شکوفایی عکاسی در دوران قاجار یا ایران قرن نوزدهم میلادی دانست. او که خود اهل ذوق و هنر بود به عکاسی علاقمند گردید و بر توسعه این فعالیت در درون دربار همت گماشت. وی با تأسیس عکاسخانه کاخ گلستان و نیز تشویق و حمایت عکاسان، توانست تصاویر یا به عبارتی اسناد هنری و تاریخی گرانبهایی از ایران آن روز را ثبت نماید.
ناصرالدین شاه در شمار اولین افراد از خانواده سلطنتی بود که پیش از بر تخت نشستن، تصویرش بر صفحه داگرئوتیپ ثبت شد. شاید همین موضوع، بعدها شیفتگی بیش از حد او به عکاسی و حمایتهای گسترده او از این فن و هنر را در سالهای طولانی سلطنت را به دنبال آورد و زمینهساز رواج گسترده عکاسی در ایران و کاربردهای گوناگون آن شد. خود او عکاس توانایی بود و نه تنها از افراد خانواده سلطنتی عکس میگرفت، بلکه چهرههای بسیاری نیز از خود به جا گذاشتهاست.
هرچند که فعالیت ناصرالدین شاه به درون دربار و تربیت عکاسان درباری محدود گردید ولی تأسیس رشته عکاسی در مدرسه دارالفنون، نشان از اهتمام او به این امر دارد. ناصرالدین شاه به عکاسی علاقمند شد و آن را نزد کارلیان فرا گرفت. از آن پس شاه برای انجام کارهای عکاسی اش و احداث تاریکخانه برای ظهور، چاپ و تهیه شیشه های حساس، حیاط و عمارتی از ساختمان های سلطنتی را به عکاسخانه درباراختصاص داد و اینگونه بود که عکاسخانه مبارکه بنیاد یافت.
یادداشت ها و مدارک برجای مانده در کاخ گلستان، حاکی از آن است که ناصرالدین شاه با ظهور فیلم و چاپ عکس آشنا بوده و از طرفی دستخط و توضیحات وی در حاشیه بسیاری از عکس ها و عبارت معروف «خودمان انداختیم» نشان از فعالیت عکاسی او دارد.
شاه برای اینکه عکاسخانه مدیرمسئولی هم پیداکند آقا رضا خان اقبالالسلطنه پسر میرزا اسماعیل، پیشخدمت سلام و برادر علی نقی حکیم الممالک را که از محرمان و نزدیکان شاه بود و بنا به امر شاه فن عکاسی را نزد کارلیان به خوبی یاد گرفته بود عکاسباشی و مدیر عکاسخانه مبارکه همایونی کرده.
این فن جدید صورت جدی و رسمی داد و از این پس از همه اردوکشی ها، ییلاق ها، سفر ها، مراسم سلام، اسب دوانی ها و شهر ها و طبقات مختلف مردم و رجال عکس های فراوان متعدد گرفته درآلبوم ها قرارداده شد ودرآلبوم خانه سلطنتی درکاخ گلستان در شمس العماره گرد آمد.
آقارضا نخستین کسی است که به مقام عکاسباشی منصوب شد. از عکاسان دربار به جز او میتوان از عبدالله میرزا قاجار نام برد. وی از دانشآموختگان دارالفنون بود و عکاسی را در فرانسه فرا گرفت. وی در آموزش عکاسی حرفه ای در ایران نقش مؤثری برعهده داشت.
تمایل شخص ناصرالدین شاه به عکاسی موجب شد تا عکس های بسیاری به دست خود وی برداشته شود. موضوع اغلب این عکس ها شخص وی، زنان حرمسرا، وقایع روزمره در کاخ سلطنتی و چهره برخی رجال درباری است.
آنچه از یادداشت های شخصی ناصرالدین شاه بدست آمده نشانگر آن است که وی با روش های علمی و فنی عکاسی و طرز کار دوربین های مختلف آشنا بودهاست و اغلب از دوربین های بزرگ با سه پایه استفاده می کرده است.
قدیمی ترین عکس های ناصر الدین شاه عبارتست از پرتره ای که از خودش گرفته و پرتره ای تمام رخ از مادرش. حمایت او از عکاسی در ایران، موجب رشد و گسترش زمینه های گوناگون این فن و هنر در سال های آغازین پیدایش آن شده است. به اختصار این زمینه ها عبارتند از:
- زمینه پیدایش و رشد و گسترش عکاسی مستند و گزارشهای تصویری از سراسر ایران
- ترویج اصولی عکاسی و توجه به آموزش این فن به صورت رسمی در دارالفنون
- ایجاد عکاسخانه سلطنتی و فراهم آمدن تعداد بسیاری عکس از جنبه های گوناگون زندگی و معیشت در عصر قاجار
- پایه گذاری نوشتن شرح بر عکسها
- توجه به رشد و گسترش دانش نظری و فنی عکاسی و تألیف و چاپ کتاب های مربوط به آن
- توسعه عکاسی در میان درباریان و خانواده های اشراف
- ابداع لقب عکاس باشی به عنوان عالیترین رتبه فنی در این حرفه
- اعزام برخی محصلان مستعد دارالفنون به اروپا، برای کسب مهارت های فنی و هنری در این زمینه
بی شک، با بررسی همه جانبه عکس های باقی مانده از این زمان، می توان برتری ناب بودن زمینه های تصویری این هنر در دوران قاجار را دریافت. زیرا عکاسان ایرانی در سال های نخستین، بدون تقلید است زمینه هایی همچون نقاشی غربی و معیارهای زیبا شناختی حاکم بر آن و تنها با رویارویی مستقیم با موضوعات، اقدام به عکسبرداری از آن ها می کردند.
نگاه خالص و بدون صحنه آرایی های معمول در عکس های این سال ها را می توان به روشنی دریافت. کیفیت این امر در سال های بعد، با گسترش ارتباط با غرب و تقلید از شیوه کار عکاسان اروپایی، رو به افول گذارد.
تأثیر عکاسی بر کار نقاشان دوره قاجار نیز آشکار است. در نگاره هایی که خانزاد اسماعیل از ناصرالدین شاه کشیده، شاه با همان کتی نشان داده شده که در عکسی از همان دوره دیده می شود.
عکاسان دوره قاجار را سه دسته تشکیل می دادند:
- عکاسانی که برای مؤسسات کاوش های علمی و جغرافیایی اروپایی کار می کردند
- عکاسان بومی که برای سرگرمی به عکاسی می پرداختند
- عکاسان حرفه ای که از این راه امرار معاش می کردند
مبنای کار نخستین عکاسان اروپایی توجه به فرم و اصول زیبا شناختی بود اما عکاسان ایرانی، اروپائیان را سرمشق خود قرار می دادند. آنچه از روی آثار و نوشتههای دوران قاجار بهدست آمده نشان می دهد که ایران در اواخر قرن نوزدهم در حال دگرگونی بوده است و جامعه سنتی ایران در تلاش برای انطباق خود با علوم و فنون و اندیشه های غرب به سر می برده است.
دوره مظفرالدین شاه و انقلاب مشروطه
از اوایل سلطنت مظفرالدین شاه در ۱۳۱۴ قمری عبداله میرزا در بالاخانههای دارالفنون عکاسخانه ای دایر نمود و فن عکاسی را متداول کرد. بسیاری از عکاسهای بعدی از شاگردان وی بودهاند. این عکاسخانه تا اوایل مشروطیت دایر بود و عکاس دیگری کارهای عکاسی درباری را انجام میداد، به نام میرزا ابراهیمخان عکاسباشی که از خدمتگزاران دربار مظفرالدین شاه بوده است. معروف است که مظفرالدینشاه سخت شیفته عکاسی بود و خود عکاس آماتور بوده است.
از شاگردان عبداله میرزا دو نفر دیگر به نام «ماشااله خان» و «خادم» در اوایل سال ۱۳۰۰ شمسی، عکاسخانه های دیگری برپا کردند که هر دو در خیابان ناصریه بود که عکس های ارزا نتری می انداختند.
با آغاز جنبش مشروطیت مردم تمایل داشتند چهره رهبران خود را مشاهده نمایند و رواج اینگونه عکس ها مصداق این تمایل است. به تدریج ثبت چهره های معروف گسترش یافت؛ و با ایجاد تحولات مختلف، عکس از انحصار دربار خارج شد و موضوعات اجتماعی و واقعی موضوع عکاسی قرار گرفت.
با تحولات جنبش مشروطیت زمینه برای عکاسی مطبوعاتی فراهم شد. در حال حاضر، بیشتر عکس های موجود از دوران جنبش مشروطه، توسط استپان استپانیان، عکاس ارمنی انداخته شده اند. استپانیان به عنوان «نخستین عکاس خبری ایران» شناخته می شود.