عنوان کتاب: قاب عکسی برعکس
نویسنده: علی هاشمآبادی
شعر فارسی
فهرست اشعار
« کلبه من …»
« فال حافظ»
« فاصله میان ما… »
« سکوت درخت »
« چهارشنبه سوری»
« فصل رنگها »
« شریک عمر »
« عشق و منطق »
« قاصدک »
« شعله سرخ »
« قاب عکسی برعکس »
« همسایگی جانهامان »
« روز نو »
« معادلات عشق »
« درمانی دیگر »
« دست مادر »
« افسوس زمان »
« چهار فصل عمر »
« سفر »
« روز تو»
« بهار »
« عشق شمایید شما »
« راز من »
« دیوانه »
« فلسفه »
« قمار لحظه ها »
« بعد تو »
« دفتر شعر »
« عشق خراب »
« تاریکی روز »
« درمان عشق »
« آتش دنیا ».
« هو ال…… »
« این پست گذشت »
« پر پرواز »
« یلدا »
« خاطره عشق »
« نگاه تازه »
« ترکشهای عشق »
« باغ دلم »
« تاریخ در لحظه »
« مرد صبور »
« کثیفی پیدا »
« نماد خوبی »
« شهر در خواب »
« کاسهای لبریز »
« همه جا پاک شده »
« خشم عشق »
« شادی عالم بی انسان »
« من خدا را دارم »
« خنده درخت »
« تلخی یاد »
« ساعت دیدار »
« تصویر لبخند »
« کجا رفت »
« سیب کوچک »
« مرگ نور »
« مردهای کوچک »
« غرور و عشق »
« راه خوشبختی »
« گره دل »
« یک یاد یک خاطره »
« عالم خاطرات »
« جوان »
« آدمی »
« کفشهایم»
« قصه خنده »
« خاموش »
« کفر و گلایه »
« نیمکت تنهایی »
« تو کجایی ای دوست »
« محفل انس »
« زندگی »
در بخشهایی از کتاب (قاب عکسی برعکس) می خوانیم:
فاصله میان ما
نگاه من به دستگیره دری است
که فاصله میان ماست
درون قلب تیره ام
هوای انتظار ماست
نگاه من هنوز خسته نیست
چرا که شوق دیدنت
به چشمهای نیمه بسته ام
امید انتظار می دهد
ولی دلی که خسته شد،
به چشمهای نیمه باز من
مجال عشق نمی دهد
در این نزاع مرگ بار
شکسته می شود نگاه من
چرا که باز می شود
دری که فاصله میان ماست
همه سپاهیان جنگ
در این زمان سکوت میکنند
نفس درون سینهام
به حبس محکوم شده
و قلب تیرهام دگر
به تبل جنگ نمی زند
دری که نیمه باز مانده و نگاه را عذاب می دهد
گمان کنم در قدیمی اتاق خاطرات من
به مرگ مبتلا شده
و جان تازهای برای حرکت دوباره نیست
چقدر عذاب میدهد،
دری که نیمه باز مانده و سایهای که
عشق را نشانه میرود
دوباره میشود
که دیدنت علاج چشمهای من شود؟
ولی بدان که ناف من
عشق و منطق
دلت شیرین و ایامت به کام است؟
نبود ما کنار تو روا هست؟
دگر دنیا به آرامش رسیده؟
تمام حال و احوالت شفا هست؟
تو میگفتی که در اعداد غرقی
تو میگفتی که دنیا عقل و فکر است
ندارد در زمان بودن ما
دگر جایی نه احساسی نه عشقی
تمام معجزات عاشقی افسانه بوده
تمام عاشقی ها در کتاب است
تو میگفتی که در سر منطقم کو؟
تو میگفتی که اوضاعم خراب است.
برایم از نداری ها تو گفتی
ولی یک بار حتی
عشق و احساسم ندیدی
نمیگویم که امروز، اوضاعم دگر شد
نمیگویم که دنیایم بزرگ شد
فقط پرسان زاحوال تو هستم
که آیا در نبود عشق، اعداد
همه دنیای تو آباد کرده؟….
(قاب عکسی برعکس)