عنوان کتاب: قلم ایرانی (مجموعه آثار منتخب اولین جشنواره قلم ایرانی) جلد 1
گردآوری: ریحانه عسگری ها
مجموعه آثار منتخب اولین جشنواره قلم ایرانی
جلد اول
در بخشی از کتاب آمده:
بازم همون صدای تکراری خسته کننده!
همیشه از بیدار شدن با صدای ساعت بدم میومد دلم میخواست با یه صدای بیدار شو دختر گلم یا با نوازش موهام چشام باز شه
از وقتی که مامان نیست دیگه کیه که لی لی به لالای من بذاره
نمیدونم به بابا حق بدم یا نه
ولی باید بیشتر حواسش به من باشه
وای بازم داره دیرم میشه
این فکر و خیالای اول صبح جای صبونه رو برام پر کرده
هرشب برای خودم لقمه میگیرم که صبح کمتر یادم بیفته مامان پیشم نیست
مامان نیستی ببینی دختر 13 سالت چقدر بزرگ تر از سنش شده
چقدر قشنگ یاد گرفته غصه خوردنو…
کوله پشتیمو برداشتم و روونه مدرسه شدم
این چندوقت همش پیاده میرم مدرسه تا بیشتر فکر کنم تا شاید معنی کلمه هایی که بزرگترا میزنن رو بفهمم
هر چی میپرسم کسی جوابمو نمیده
همشون میگن بزرگ شدی میفهمی
ولی نمیدونن من این روزا چقدر تو خودم بزرگ شدم!
تابلوی مدرسه رو که میبینم غصه هام چندبرابر میشه
پچ پچ همکلاسیام یه طرف نفهمیدن درس و شاکی شدن معلمام یه طرف
فقط یلدا هوامو داره اونه که اگه نبود تاالان حتما دق کرده بودم
مثل هر روز جلوی در منتظرم بود تا برسم همین که رسیدم دستامو گرفت گفت بازم که پیاده اومدی
نمیگی مریض میشی دوست لجباز من
دستامو برد جلوی دهنش ها کرد تا گرم بشه تا اون موقع یخ زدن دستامو حس نکرده بودم
زنگ خورد رفتیم سرکلاس خانم میرزایی معلم علومم چون تو جریان زندگیمون بود وقتی میرفتم تو خودم خیلی بهم گیر نمیداد
ولی معنی نگاه ترحم انگیزش رو میفهمیدم
زنگا پشت هم خوردن و زنگ آخر با یلدا از مدرسه درومدیم طفلی خیلی نگرانم بود یه وقتاییم مامانش برام غذا میفرستاد ولی من دلم لک زده بود واسه دستپخت مامان خودم.
آخه اصلا به مامان من میومد که یکیو کشته باشه
اصلا اون مرده از کجا یهو پیداش شد که مامانم مجبور شد واسه اینکه ناموسشو حفظ کنه با اون گلدون کریستالی روی میز بزنه تو سرش
اصلا حقش بود مامانمو اذیت کرده
کاش اون لحظه بابااونجا بود تا حسابی کتکش میزد
مرده رفت تو کما نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت
بابا این روزا فقط سیگار میکشید…
نمیدونم تو فکر بودم یا خواب دیدم
ولی هرچی که بود با صدای بابا ازاون جهنمی که تازه اومده تو خونمون خلاص شدم
اومده بود تواتاقم صدام کرد اومدم پاشم یهو دلم تیر کشید
دوباره نشستم رو تخت دستمو گذاشتم روی دلم گفتم تو دیگه چی میگی تو این وضعیت
رفتم تو آشپزخونه دیدم بابا غذا درست کرده میگه به دستپخت مامان نمیرسه ولی واسه زنده موندنمون غنیمته
دوتایی بدون اینکه حرفی بزنیم داشتیم غذامونو میخوردیم که گوشی بابا زنگ خورد وکیل مامان بود واسه اینکه من نشنوم حرفاشونو رفت تواتاق و درو بست ولی من باید میفهمیدم حفظ ناموس یعنی چی رفتم پشت در گوش وایسادم بابا همش باعصبانیت حرف میزد همش میگف اگه اون لحظه اونجابودم خودم میکشتمش مرتیکه رو گوشیو قطع کرد سریع اومد سمت در فرصت نکردم که از پشت در برم کنار در باز شد افتادم با چشمای گردشدش سرم داد زد گفت تواینجا چیکار میکنی گفتم میخوام بدونم چه بلایی سرمامانم اومده این کلمه ناموس که همش ازش حرف میزنید شده بلای جونم شبا کابوس میبینم چرا هیچکس بهم نمیگه چیه بابا صداشوبالاتر برد گف دیگه اسمشو نیار زدم زیر گریه
غذام تموم نشده بود رفتم تواتاقم و گریه کردم اشکام بند نمیومد یه ساعت بعد بابااومد تواتاقم باهمون صورت خیسم بهش گفتم دلم واسه مامانم تنگ شده گفت امروز چندشنبه است گفتم فکر کنم سه شنبه پرسید فکر کنی؟مگه مدرسه نمیری برنامه درسی تو چیکار میکنی؟
گفتم با یلدا درسامو میخونم نگران نباش بابا
ولی پشت این نگران نباش یه عالمه التماس دخترونه بود که بیشتر هوامو داشته باش بیشتر مواظبم باش بود اگه مامان بود هیچوقت نمیذاشت دختر یکی یدونش اینجوری گریه کنه
نازنین حواست کجاست دخترم
بله بابا ببخشید ، همینجا , چیزی گفتی
اینجوری حواست هست؟
گفتم فردا اجازتو میگیرم نری مدرسه بریم دیدن مامان
گفتم آخ جون دستامو باز کردم میخواستم بپرم بغلش که یاد داد زدنش افتادم و پشیمون شدم بابام اعتنایی نکرد و در اتاقمو بست و رفت شروع کردم به نقاشی کشیدن که بدم به مامان
یه عالمه گلای قرمز با کلی درخت و پرنده کشیدم
مامان همیشه عاشق گل و طبیعت بود حتما این مدت که اون تو بود دلش لک زده بود واسه دیدن یه منظره ی قشنگ
یادم باشه فردا حتما چندتا شاخه رز قرمزم بگیرم برای مامان
از ذوق دیدن مامان خواب از چشام پریده بود
در قسمتی دیگر می خوانیم:
“گمشده در خاطره ها”
کجای این شهر دنبالت بگردم؟
چشم انتظار باران بودم که بیاید
و بیایی
و بیایم در خیابانهای خیس
دنبال نشانه هایت در هوایی که دوستش داشتی.
اینجا همه رفته اند،
حتی باران نیز جذابیتی ندارد دیگر.
شهر را اشتباه آمده ام،
کجای این “دنیا” دنبالت بگردم….؟
(قلم ایرانی)