عنوان کتاب: مسافر
نویسنده: جواد تركپیچلوئی
مجموعه اشعار فارسی
نمونه ای از اشعار موجود در کتاب:
خدا هست…
سخن گفتن بسی سخت است در این دوران
به حال ما نگاهی سرسری انداخت مثل قطره باران
خداوندا درون این زمینِ بیکران تنها
میان این همه انسان نشسته بندهات، نالان
خودت گفتی که هرکس با من است پیروز میدان است
ولی بنگر که این خلقت چگونه مانده در طوفان
جدالی نیست، تو ای صانع، تو ای خالق…
توکل میکنم بازم به تو ای خالق خوبان
خودت گفتی که هرکس تنها تو را در خویش
مثل پادشاهی دید، او ست پادشاه پادشاهان
چه دنیای قشنگی میشود با تو ای خالق یکتا
همیشه شادی و لبخند، تمام خلق پایکوبان
عشق
میمیرم و جز این مرا چاره نباشد
ای عشق دیوانه مرا خانه نباشد
وامانده در گِل، بعدِ تو باز این دل من
میخندد به من هرکَس که اینکاره نباشد
هرروز زیباتر زِ روز دیگری و گیسوانت
مثل موج دریا…میخواهی این دل دیوانه نباشد
هرکس هوا از دست دهد جانش نباشد
عاشق اگر عشقش رَود جانش به یک باره نباشد
این دل هنوز م عاشق و چشمبهراه است
ای عشق دیوانه جز این مرا چاره نباشد
(مسافر)
خدا هست…
سخن گفتن بسی سخت است در این دوران
به حال ما نگاهی سرسری انداخت مثل قطره باران
خداوندا درون این زمینِ بیکران تنها
میان این همه انسان نشسته بندهات، نالان
خودت گفتی که هرکس با من است پیروز میدان است
ولی بنگر که این خلقت چگونه مانده در طوفان
جدالی نیست، تو ای صانع، تو ای خالق…
توکل میکنم بازم به تو ای خالق خوبان
خودت گفتی که هرکس تنها تو را در خویش
مثل پادشاهی دید، او ست پادشاه پادشاهان
چه دنیای قشنگی میشود با تو ای خالق یکتا
همیشه شادی و لبخند، تمام خلق پایکوبان
عشق
میمیرم و جز این مرا چاره نباشد
ای عشق دیوانه مرا خانه نباشد
وامانده در گِل، بعدِ تو باز این دل من
میخندد به من هرکَس که اینکاره نباشد
هرروز زیباتر زِ روز دیگری و گیسوانت
مثل موج دریا…میخواهی این دل دیوانه نباشد
هرکس هوا از دست دهد جانش نباشد
عاشق اگر عشقش رَود جانش به یک باره نباشد
این دل هنوز م عاشق و چشمبهراه است
ای عشق دیوانه جز این مرا چاره نباشد