عنوان کتاب: نقش منابع انسانی در توسعه دریا محور (اهمیت پدیده توسعه منابع انسانی)
نویسنده: مرتضی فاخری
کتاب نقش منابع انسانی در توسعه دریا محور (اهمیت پدیده توسعه منابع انسانی) به قلم اقای مرتضی فاخری، منابع انسانی را به عنوان اصلی ترین و مهم ترین سرمایه ی سازمان ها عنوان می کند. طبق گفته نویسنده سرمايه انساني در سازمانها، از اواسط سده بيستم، حوزهی اداره امور كاركنان به عنوان مديريت منابع انساني متحول گرديده است.
از نظر اقای فاخری انسان مهمترین عامل در فرآیند تولید است. دریا مثل زمین، دارای مزیتهای فراوانی است كه از جمله آنها در زیر دریا، منابعی مثل نفت و گاز و حتی معدن میتوان استخراج كرد و در كف دریا به دلیل داشتن آبزیان (ماهی، میگو، مرجان، جلبک، صدف و مروارید) دارای منابع سرشار غذایی است و همچنین روی دریا برای رفت و آمدِ شناور و حمل و نقل بار و مسافر قابل استفاده است.
این مزیتها به دولتها این امكان را میدهد كه در هر زمانی بخواهند از آن بهرهبرداری كنند و كما اینكه بسیاری از این كشورها بخش زیادی از درآمدشان از همین دریاست و اقتصاد آنها بر این مبنا استوار است و به نوعی وابستگی شدیدی به این بخش دارند كه در كشور ما تا حدی از ذخیره های نفت و گاز استفاده میشود ولی با كشورهای همسایه برابری نمیكند که نمونه آن، میدان گازی مشترك ایران و قطر و تولید، تكثیر و پرورش ماهی در قفس در كشورهای همسایه است.
قسمتی از کتاب را باهم می خوانیم:
توسعه دریامحور
نظریه «توسعه دریامحور» در 12 فرودین سال 1388 توسط نظریه پرداز آن آقای “میثم گل کار”، به عنوان یکی از نقاط عطف راهبردی کشور در توجه به دریا و مواهب و مزیتهای دریایی، برای پیشرفت و آبادانی کشور مطرح شد. در نظریه دکترین توسعه دریامحور او چنین آمده است: هزاران کیلومتر ساحل در شمال و جنوب و هزاران کیلومتر مربع آبهای تحت حاکمیت کشور در طول سده های اخیر نقش و جایگاه موثری در رشد و توسعه کشور نداشته اند و بخش اعظمی از راهبردها، سیاستها و برنامه های توسعه ای معطوف به آبادانی بخشهای مرکزی بوده و به مناطق ساحلی و دریاها کمتر پرداخته شده است.
قدرتهای استعمارگر نیز همواره سعی در محدودکردن دسترسی ملتها و دولتها به آبهای آزاد ، محصور کردن آنها در خشکی و در نهایت دور کردن آنها از سواحل و دریاها بمنظور عدم ارتباط مستقیم و فعال با دنیای پیرامون داشته اند. این دکترین تلاشی است درجهت جبران غفلتی تاریخی در طول چندین سده که استعمارگران در قالب برنامه های راهبردی خود بر ما تحمیل نموده اند و همچنین بعنوان شروعی برای تغییر نگاههای مردم و دولتمردان از خشکی به دریا و عاملی سرعت بخش در جهت تحقق چشم انداز 1404 و پس از آن تبدیل ایران به یک قدرت بین المللی محسوب می شود.
اصول سه گانه دکترین توسعه دریامحور
1- تمامی سیاستگذاریها و برنامه ریزی های کشور در سطوح بین المللی، ملی، منطقه ای و محلی می تواند با در نظر گرفتن ظرفیت ها و مزیت های سواحل و دریاهای کشور تدوین گردد به گونه ای که این مزایا بعنوان عواملی توانمندساز جهت رشد و توسعه پایدار کلیه مناطق کشور لحاظ گردند به طوریکه سهم قابل توجهی از درآمد ناخالص ملی از طریق فعالیتهای مرتبط با سواحل و دریاهای کشور تامین گردد.
2- الگوی توزیع و پخشایش جمعیت و پراکندگی آن در کشور می تواند از تمرکز بیشتر در مناطق مرکزی به سوی مناطق ساحلی گرایش یافته و در نهایت به یک سازماندهی فضایی متناسب و مطلوب در کل کشور منجر شود. این امر مستلزم تعریف انواع فعالیت های اقتصادی در دریاها، سواحل و پسکرانه ها و فراهم نمودن شرایط و بسترهای محیطی لازم برای جذب جمعیت در شهرها و روستاهای بندری و ساحلی است بگونه ای که مناطق کلان شهری را در سواحل و بنادر کشور همانند دیگر مناطق توسعه یافته دنیا ایجاد نماید و به موازات آن ضریب نفوذ و آسیب پذیری نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این مناطق را از سوی قطب های بیگانه کاهش داده و باعث ارتقاء توان باز دارندگی و ضریب پایداری ملی کشور گردد.
3- اقتدار دریایی که در طول تاریخ یکی از مهمترین ویژگیهای مشترک غالب قدرتهای سیاسی و اقتصادی بوده، به عنوان برآیندی از توانمندی و حضور قدرتهای جهانی در تمامی زمینه های دریایی شامل علمی، صنعتی، تجاری و نظامی می باشد که ایران بر اساس این دکترین و از مسیر توسعه دریامحور به این مهم دست یافته و به یکی از قدرتهای تاثیرگذار در عرصه های بین المللی تبدیل خواهد گردید.
تمرکز «توسعه دریامحور» بر جبران غفلتهای تاریخی کشور از دریاست که شامل هر دو مفهوم عام و خاص آن است، یعنی هم دریاهای آزاد و اقیانوسها در سراسر دنیا و هم دریاها و آبهای تحت حاکمیت در شمال و جنوب کشور. انتظار این بود که پس از گذشت بیش از یک دهه از طرح موضوع و گردش آن بین نخبگان و صاحبنظران بهویژه در سطوح عالی تصمیمگیری نظام مانند مجمع تشخیص مصلحت، ساز و کاری ویژه برای جبران مافات و ساماندهی نظام مدیریت و برنامهریزی کشور در این جهت صورت پذیرد و هم اکنون شاهد رشد و پیشرفت فزاینده در پهنه سواحل و بنادر و جزایرمان باشیم که نه تنها چنین نشد، بلکه روند شاخصهای آمایش سرزمینی نشان میدهد در بر همان پاشنه قبلی میچرخد و با قوانین و ساختارهای موجود، نباید انتظار تحولی شگرف داشته باشیم.
گویی که نظام مدیریت و برنامهریزی کشور حتی نیمنگاهی هم به دریا ندارد و نمیتواند این منبع و موهبت عظیم را در جهت پیشرفت، آبادانی و توسعه متوازن و متعادل کل کشور به اختیار گرفته و هدایت نماید. متأسفانه مفهوم «توسعه دریامحور» به دلیل عدم آگاهی و شناخت کافی بسیاری از مسئولین و سیاستگذاران از مقوله دریا، دچار دور باطلی از گفتمان بدون رسیدن به تصمیم شده و به دلیل همان عدم آگاهی و شناخت کافی از جانب مردم، هرگز به مطالبهای عمومی و جدی از حاکمیت بدل نگردیده است. این در حالی است که به اعتقاد نگارنده براساس سالها فعالیت و تحقیق میدانی در این زمینه، اگر مردم و مسئولین از اهمیت، قدر و اندازه فرصتها و ثروتهای نهفته در دریا آگاهی پیدا کنند.
در توسعه پایدار کشور جهشی بیسابقه رخ خواهد داد. به هر تقدیر، آمایش سرزمینی در کشور بدون در نظر گرفتن مؤثر پهنههای دریایی شمال و جنوب، بیتردید راهی به اشتباه رفته است و برای جبران، در گام دوم انقلاب تمامی سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کشور در سطوح بینالمللی، ملی، منطقهای و محلی میبایست با در نظر گرفتن ظرفیتها و مزیتهای دریایی کشور بازآرایی گردد، بهگونهای که دریا به عنوان عاملی توانمندساز جهت رشد و توسعه پایدار و متوازنِ کلیهی مناطق کشور ایفای نقش نماید.
در این مسیر ضروری است اولاً با تعریف انواع فعالیتهای اقتصادی در دریاها، سواحل و پسکرانهها، سهم قابل توجهی از درآمد ناخالص ملی از این محل حاصل گردد و ثانیاً الگوی توزیع و پخش جمعیت و پراکندگی آن در کشور نیز باید از تمرکز بیشتر در مناطق مرکزی به سوی مناطق ساحلی گرایش یافته و در نهایت به یک آمایش متناسب و مطلوب در کل کشور منجر گردد. دریا نه تنها یک منبع، بلکه یک فرامنبع است که زمینهساز بالفعل نمودن بسیاری از منابع دیگر در تولید و تجارت و صادرات است.
کشورهای مجاور دریا، با سرعت در حال پیشرفت و توسعه دریامحور هستند و بهویژه همسایگان ما در حاشیه جنوبی خلیج فارس و دریای عمان، با سرعتی فزاینده سواحل و بنادر خود را مملو از جمعیت و فعالیت کردهاند، در حالی که تنها قریب به 10 درصد از سواحل طولانی در جنوب کشور ما تحت کاربریهای مختلف قرار دارد و 90 درصد مابقی مانند بیابانی برهوت رها شدهاند.
علاوه بر آن، وضعیت کنونی قوانین و ساختار های مدیریتی در عرصه دریا، از جمله شورای عالی صنایع دریایی، شورای عالی اقیانوس شناسی، شورای عالی سازمان بنادر و دریانوردی و قریب به بیست و چند نهاد و دستگاه دریایی نا هماهنگ در اهداف و عملکرد، برای رسیدن به این چشم انداز کفایت نمیکند. لذا ضرورت دارد علاوه بر تغییر در نگرش ها و رویکرد ها، تغییرات بسیاری در ساختار ها و قوانین و ساز و کارهای موجود ایجاد گردد.
توسعه دریامحور یعنی اینکه باید بزرگ ترین، مدرن ترین و پُر رونق ترین شهرهای ایران، در کنار سواحل بهخصوص سواحل جنوبی شکل بگیرند. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید بیشترین جمعیت ایران همانند همه دنیا، در کنار سواحل باشند، به خصوص در کشوری که دارای بیابان های وسیعی بوده و دائماً با معضل خشکسالی و کم آبی دست به گریبان است. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید بزرگترین صنایع ایران بهخصوص «صنایع آببر» به کنار سواحل منتقل شده و قویاً از طرح های توسعهای صنایع بزرگ در مرکز ایران جلوگیری کرد.
توسعه دریا محور یعنی اینکه باید کشاورزی ایران را به کنار سواحل منتقل کرد. به جای شیرین سازی آب دریای عمان و خلیج فارس و انتقال هزار کیلومتری آن به مرکز ایران و سپس انجام امور کشاورزی (و همچنین صنعتی) در بیابانهای خشک مرکز ایران، بهتر است کشاورزی را به کنار سواحل (حتی سواحل جنوبی با خاک حاصل خیز) منتقل کرد.
توسعه دریامحور یعنی اینکه باید به «پدافند غیرعامل» در سواحل بیشتر از مرکز ایران توجه شود و فراموش نکنیم که اولین مرزهای دفاعی ما در سواحل است. همین هراس از دریا در طی قرنها باعث شده که ایرانیها از سواحل فرار کرده و به مرکز ایران پناه ببرند. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید مقرّ فرماندهی و لجستیک و عملیات نیروی دریایی ارتش و سپاه به جای تهران، در سواحل مستقر شوند (که البته در مورد سپاه تا حدود زیادی انجام شده است).
توسعه دریامحور یعنی اینکه باید وزرایی را انتخاب کنیم که با مفهوم توسعه دریامحور بیگانه نباشند، به خصوص دو وزارتخانه مهم صمت (صنعت، معدن و تجارت) و وزارت راه و شهرسازی. مهمترین علت اجرایی نشدن توسعه دریامحور در کشور و محرومیت حاد مناطق ساحلی جنوبی کشور، این است که غالباً وزرا و مدیران ردهبالا و میانی کشور هیچ اعتقادی به دریا به عنوان محور توسعه نداشته و ندارند.
توسعه دریامحور یعنی اینکه باید کلیه شهرهای مهم ساحلی و بنادر کشور به خطوط راهآهن سراسری کشور متصل باشند و در امتداد سواحل هم دارای راهآهن باشیم. جای تأسف عمیق است اینجاست که در امتداد سواحل مکران (دریای عمان) نه تنها حتی یک کیلومتر راهآهن وجود ندارد، بلکه در برنامههای آتی ۱۰ و ۲۰ و ۳۰ سال آینده شرکت راهآهن نیز هیچ برنامهای برای آن وجود ندارد. افزایش درآمد ترانزیتی کشور (برای عبور بار از ایران) بدون اتصال بنادر به شبکه ریلی بینالمللی محال است.
«توسعه محور شرق» نیازمند توسعه فوری زیرساختها است. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید درآمد ترانزیت ایران از درآمد نفت بیشتر شود. برای این مهم، باید سرمایه گذاری های کلان در بنادر انجام داد و از شرکای معتبر و بزرگ خارجی استفاده کرد. وضعیت هایی مانند شرایط تحقیرآمیز و توهینآمیز مشارکت هندیها در توسعه بندر چابهار که سالهاست در ازای مبالغ ناچیز و خجالتآور، بخش عظیمی از توسعه شرق را بهدلیل تبعیت از تحریمهای آمریکا معطل خود کردهاند، باید هرچه سریعتر مرتفع گردند.
توسعه دریامحور یعنی اینکه باید «گردشگری ساحلی و دریایی» سهم مناسبی از سبد گردشگری داخلی و خارجی ایران داشته باشد. باید به این باور برسیم که بدون توسعه گردشگری نمیتوان به اشتغال فراگیر، خودجوش و براساس سرمایه های مردمی در سواحل دست یافت. همه شهر های ساحلی ایران باید دارای نمادهای فاخر و عظیم شهری و مجموعههای مدرن گردشگری باشند.
توسعه دریامحور یعنی برنامه ریزی برای به میدان آوردن سرمایههای کوچک و متوسط مردم معمولی جامعه و همچنین سرمایههای بزرگ سرمایهداران بهمنظور ثروت آفرینی در سواحل. این اشتباه تاریخی و بزرگ و همیشگی که صرفاً با بودجه دولتی باید منتظر توسعه سواحل بود، باید برای همیشه به زباله دان ریخته شود.
برای این مهم، باید کلیه فرصتهای کوچک و بزرگ سرمایهگذاری از طریق رسانهها به مردم معرفی شده و برای توسعه بخش تعاون نیز برنامهریزی کرد. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید موفقترین شرکتهای دانش بنیان کشور را برای تولید ثروت و ارزش افزوده به سمت سواحل گسیل داشت و از زایش و رویش این شرکتها در مناطق ساحلی حمایت کرد. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید سواحل جنوبی را به سر سبز ترین مناطق کشور تبدیل کرد.
فناوری گیاهان شورزی و روشهای منابع انسانی مدرن شیرین سازی آب دریا و بهرهگیری از بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی و تکنولوژی هستهای و لیزر (که تا به امروز در کشور به خوبی بلوغ یافتهاند) در تغییرات ژنتیک گیاهان شورزی و همچنین فرآوری خاک باید در این زمینه بهکار گرفته شوند.
در اینجا لزوماً کشاورزی برای مصارف خوراکی مدنظر نیست و جلوگیری از بیابان زایی و ریزگردها و ایجاد پوشش سبز و تغییر اقلیم مدنظر است. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید مردم ایران را عمیقاً با فرهنگ دریایی آشنا نمود، از کتاب های درسی کودکستان و دبستان گرفته تا فیلم های سینمایی و امکان تماشای کشتی های اقیانوس پیما.
کشوری که تصور عامه مردم آن از کشتی، یک لنج چوبی فرسوده است و در فیلمهای منابع انسانی خود فقط فقر و فلاکت را در سواحل دیدهاند، چگونه ممکن است به سمت دریا و زندگی در سواحل رغبت نشان دهند؟! توسعه دریامحور یعنی اینکه باید غذاهای دریایی متنوع و با قیمت مناسب در سبد غذایی خانوادههای ایرانی جای گیرد، این امر علاوه منابع انسانی بر خواص غذایی، منجر به توسعه صنعت شیلات میگردد. کشوری که بخش عمده آن بیابانی و خشک است، نباید سبد غذایی مردم آن صرفاً متکی بر گوشت قرمز و مرغ باشد که نیازمند تأمین آب شیرین زیاد است.
توسعه دریامحور یعنی اینکه باید جزایر ایران سهم بزرگی از تولید ثروت و اشتغال در ایران را داشته باشند. تشکیل «استان جزایر» با مرکزیت قشم یا کیش، یکی از مهمترین مطالبه ها در این راستا است. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید ضرورت و اهمیت تغییر تقسیمات استانی جنوب کشور و ایجاد استان های جدید را درک نمود. چگونه ممکن است که وقتی نیمی از سواحل جنوب کشور در اختیار یک استان (هرمزگان) است، امیدی به توسعه سواحل داشت؟ تشکیل استانهای «مکران شرقی» و «مکران غربی» یکی از مهمترین مطالبات در این زمینه است.
توسعه دریامحور یعنی اینکه باید بنادر کشور بهجای مدخل واردات و قاچاق، به مبدأ صادرات و تولید ثروت و ارزش افزوده تبدیل شوند. توسعه پسکرانهها و ایجاد شهرکهای صنعتی بزرگ در مجاورت سواحل صرفاً برمبنای این تفکر شکل میگیرند و لاغیر. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید صنایع دریایی به خصوص صنعت کشتیسازی و تعمیرات کشتی و دریانوردی به یکی از ارکان صنعتی کشور تبدیل شوند. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید آموزش تخصصی دریایی در ایران جدیتر گرفته شده و از مرحله هنرستانهای دریایی تا تحصیلات عالیه در همه رشتههای دریایی ترویج شود.
ایران باید به صادرکننده نیروی انسانی و خدمات فنی و مهندسی دریایی و همچنین صادرکننده دریانورد تبدیل شود نه اینکه حتی در کشتیهای خود ایران از دریانوردان فیلیپینی و بنگلادشی و پاکستانی و… استفاده شود و جوانان ایرانی بیکار باشند. این کار نیازمند یک برنامه منابع انسانی ریزی آموزشی منسجم است. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید توسعه یافته ترین و کامل ترین قوانین حقوقی را در حوزه دریایی داشته باشیم. توسعه دریامحور یعنی اینکه باید کلیه سازمانهای دولتی مرتبط با دریا، به سواحل منتقل شوند و یکی از شهرهای ساحلی جنوبی به عنوان «پایتخت اقتصادی» ایران انتخاب شود.
توسعه دریامحور یعنی اینکه طرحهای تحولآفرین و بزرگی منابع انسانی مانند «طرح ایران رود» را نه تنها نباید فراموش کرد، بلکه باید مجدانه احیا کرده و در مرکز توجه قرار داد. توسعه دریامحور در نهایت به این معناست که سهم دریا از تولید ناخالص داخلی، از سهم زیر ۲ درصد فعلی به بالای ۱۰ درصد در یک افق ۱۰ ساله و بالای ۴۰ درصد در یک افق ۲۵ ساله، افزایش یابد و این مهم تنها زمانی امکانپذیر است که موارد ۲۴ گانه فوق محقق شده باشند.