عنوان کتاب: هِیلی
نويسنده: شهرام حسن زاده
مجموعه اشعار فارسی
در قسمتی آمده:
هیلی
در حوالی تو پرسه میزنم،
حوالی دل،
پشت سایهها، بادها
یاد تو را ورق میزنم،
گاهی تو را، بلند بلند،
به صدایی از جنس بودنت،
به شکل حواس پنجرهها در ترنم باران خیس،
فریاد میزنم، به لحظه شکوه پیدایش،
هیلی امشب،
کجای درد بنشینم،
در انتظار در زدنت؟
هیلی بیا، تو نیستی و شب همه دنیا را دزدیده!
در جای دیگر اینگونه آمده است:
هیلی،
آتش را نظاره کن،
مگذار انتظار خستهی چشمهای بستهام، رنگ رؤیا شود.
هیلی بیا و پشت همهی تمنای روز،
بنشین و ببین چه سان،
شب به طول همه ابعادم پیچیده!
ببین که از تهی تاریکی سرشارم!
دست در پندار سیاهی،
سر به آغوش گنه بیدارم.
هِیلی بیا و سپیده را قدم بزن،
بیا و از آفتاب بنویس،
هیلی بیا
بیا و روشن کن به احترام علف، همهی حسرت پنجره را.
هِیلی بیا و گوشهی این سفره را بگیر!
در حوالی تو پرسه میزنم،
حوالی دل،
پشت سایهها، بادها
یاد تو را ورق میزنم،
گاهی تو را، بلند بلند،
به صدایی از جنس بودنت،
به شکل حواس پنجرهها در ترنم باران خیس،
فریاد میزنم، به لحظه شکوه پیدایش،
هیلی امشب،
کجای درد بنشینم،
در انتظار در زدنت؟
هیلی بیا، تو نیستی و شب همه دنیا را دزدیده!