عنوان کتاب: چای می چسبد!
نویسنده: ابوالحسن اکبري سکه روانی
شعر فارسی
چند نمونه از اشعار کوتاه در این کتاب:
عدالت!
گریه میکنم!
مثل ابرهای زمستانی
آبشاری از گونههایم سرازیر میشوند
اینجا!
حال هیچکس خوب نیست
نه پرندهای میخندد
و نه خرگوشی
از عدالت شیر میگوید
روی هر واژهای دست میگذارم
فریادش بلند میشود
مثل همسایهی ما!
که از بینانی داد میزند
اما صدایش به خدایان نمیرسد.
وطنم
خورشیدی نیست!
در سایههای زمستان!
میگرید!
وطنم!
پارهی تنم!
برخیز!
دستهایت را
به سربازان سفیدپوش ده!
تا بهار!
اسفندی بیش نیست
تاریکیها میروند
صبح از پنجرهی اتاق وارد میشود
برخیز!
بدون تو!
تمدن میمیرد
و دهان تاریخ بسته خواهد شد.
جنون!
به جنون میرسند
درختها!
با پاییز لباسشان را درمیآورند
و بهار بیدار میشوند!
درختها!
مأموران خدایند!
تا بشر را
از سرنوشت خویش آگاه کند
اما انسانها خوابند
خدا را نمیبینند
در جوانههایی که میرویند…..
عدالت!
گریه میکنم!
مثل ابرهای زمستانی
آبشاری از گونههایم سرازیر میشوند
اینجا!
حال هیچکس خوب نیست
نه پرندهای میخندد
و نه خرگوشی
از عدالت شیر میگوید
روی هر واژهای دست میگذارم
فریادش بلند میشود
مثل همسایهی ما!
که از بینانی داد میزند
اما صدایش به خدایان نمیرسد.
وطنم
خورشیدی نیست!
در سایههای زمستان!
میگرید!
وطنم!
پارهی تنم!
برخیز!
دستهایت را
به سربازان سفیدپوش ده!
تا بهار!
اسفندی بیش نیست
تاریکیها میروند
صبح از پنجرهی اتاق وارد میشود
برخیز!
بدون تو!
تمدن میمیرد
و دهان تاریخ بسته خواهد شد.
جنون!
به جنون میرسند
درختها!
با پاییز لباسشان را درمیآورند
و بهار بیدار میشوند!
درختها!
مأموران خدایند!
تا بشر را
از سرنوشت خویش آگاه کند
اما انسانها خوابند
خدا را نمیبینند
در جوانههایی که میرویند…..
(کتاب چای می چسبد!)