عنوان کتاب: کی بود کی بود، من نبودم
نویسنده: فرهاد ناجی
اگر که شما کتاب هایی با موضوع طنز را دوست دارید این کتاب زیبا را نیز به شما پیشنهاد میکنم.حتما با خواندن این اثر زیبای آقای فرهاد ناجی لذت کافی را خواهید برد.
داستان های فارسی
بخشی از کتاب را باهم بخوانیم:
(هواخواهی و هواخواری)
در روزگارانِ خیلی خیلی قدیم آدمها حتی دو دسته هم نبودند بلکه یک دسته بودند به نام انسان! به مرور که به قول خودشان رشد کردند، کمکم فهمیدند باید به دستههای مختلف تقسیم شوند. هر اِلِمانی که فکرش را بکنید گرفتند دستشان و از رنگ پوست گرفته تا تفکیک جنسیتی را سرلوحه کار خود قرار دادند و راهِ خودشان را از بقیه جدا کردند. حال بماند که در این میان خودی، غیرخودی و نخودی هم از هم تفکیک شدند.
بعد از این ماجراها در سالهای اخیر رسیدیم به تفکیکِ آدمهای گوشتخوار و گیاهخوار. حال در سال ۲۰۲۰ با توجه به این جمله که اگر علم در زیر سنگ هم باشد مردانی از سرزمین ما به آن دست پیدا میکنند و انگشت اشارة خود را در چشم دشمنانشان فرو میکنند، ایرانیان کمکم به صورت خودجوش و داوطلبانه در دورانِ پسابکجام (دوره بعد از برگشتن از برجام) از گیاهخواری عبور کردند و در حالِ رسیدن به هواخواری هستند و از نظر ژنتیکی در تلاشند تا از طریق فتوسنتز گلیم خود را از آب و نور خورشید بیرون بکشند.
در این میان عدة کوچک اما در واقع بزرگی هستند که به جای هواخواری روی آوردهاند به هواخواهی و یک نان و بوقلمون بخور و بمیری دور هم نوشِ جان میکنند. باری این جمعیت هواخواه به علت فوران خدمت، برای خدمترسانی به خلقِ خدا و سواری بر خر مراد، در حال برنامهریزی هستند تا همین دوزار و ده شاهی هوا را سهمیهبندی و به هواخواران بفروشند. باشد که رستگار شوند.
(پَرت و پَلا)
با خودم داشتم فکر میکردم که این همه بانک مثل قارچ سَمی درست کردند که مردم فقط توش مادیات بریزند که چی؟! آخه مردمِ ما مگه چهقدر مادیات دارند؟ به نظر من باید حداقل برای تنوع هم که شده یه بانک معنویات دایر کنند، که مردم بیان معنویاتشون رو پسانداز کنند برای روز مبادا، یا موقع نیازشون معنویات وام بگیرند و کمکم پس بِدن تا بقیه هم بتونند از وام معنویاتشون استفاده کنند.
بعد تازه میتونند برای همین بانکشون هم قرعهکشی بذارن، مثلاً بگن به نفرات برتر یک ماچ آبدار هدیه میدیم. والا، ملت تشنة همین یه ماچ هم هستند، میان هر چی معنویات تو آستینشون دارن میریزن تو بانک بلکه صاحبِ یه ماچ بِشن. چیه همش از صبح تا شب دنبالِ افزایشِ کمیتِ زندگیِ مردم هستید، یکم هم به فکرِ کیفیتِ زندگیِ مردم باشید دیگه!
امان از دست این پشهها، این همه زمینِ خدا هست واسشون، ولی هی فِرت و فِرت میرن تو گوش و حلق و بینی آدم. بابا لااقل هم خواستید برید، قبلش یه یالاهی اِهِنی اُهُنی چیزی بگید آدم آمادگی داشته باشه. هیچ قانونی هم که تو قانونِ اساسیمون برای این ورود و خروج غیرِقانونی نداریم، اون وقت مجبوریم خودمون قانون وضع کنیم و با متخلفان با قانونِ خودمون برخورد کنیم.
من خودم بهترین راه رو برخوردِ فیزیکی میدونم که معمولاً چون دستم سنگینه xپشهها دچار آسیبهای شدید جسمی از جمله لهیدگی میشن. هر کسی با این مورد مشکل داره اگه میتونه بره مواردِ قانونی رو اصلاح کنه، به من چه!